weepy

/ˈwiːpi//ˈwiːpi/

معنی: عزادار، عزادار، نالان، گریان
معانی دیگر: اشکبار، پر اشک، متمایل به گریه و زاری، تراونده، آب چکان، عرق ریز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: weepier, weepiest
مشتقات: weepiness (n.)
(1) تعریف: tending to shed tears or to cause tears; tearful.
مشابه: tearful

- a weepy child
[ترجمه گوگل] کودکی گریان
[ترجمه ترگمان] بچه گریه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- weepy tales
[ترجمه گوگل] قصه های گریان
[ترجمه ترگمان] دائما گریه و زاری می کنند،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: tending to drip liquid.

- weepy pipes
[ترجمه گوگل] لوله های گریان
[ترجمه ترگمان] لوله ها در حال گریه کردن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She was feeling tired and weepy.
[ترجمه گوگل]او احساس خستگی و گریه می کرد
[ترجمه ترگمان]احساس خستگی می کرد و گریه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She is still feeling weepy.
[ترجمه گوگل]او هنوز احساس گریه می کند
[ترجمه ترگمان]اون هنوز داره گریه می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Those old weepy movies always make me feel blue.
[ترجمه گوگل]آن فیلم های قدیمی گریه کننده همیشه به من احساس آبی می دهند
[ترجمه ترگمان]اون فیلم های صامت قدیمی همیشه باعث میشه احساس آبی بودن کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Weddings always made her feel weepy.
[ترجمه گوگل]عروسی ها همیشه باعث می شد که او احساس گریه کند
[ترجمه ترگمان] عروسی ها همیشه باعث می شد که گریه کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I don't care how weepy the cause is.
[ترجمه گوگل]برای من مهم نیست که علت چقدر گریه کننده است
[ترجمه ترگمان]برام مهم نیست که چه قدر گریه می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Or a weepy Tom Hanks tribute to his doting wife?
[ترجمه گوگل]یا ادای احترام تام هنکس برای همسر دلسوزش؟
[ترجمه ترگمان]یا یه قدردانی از تام هنکس تو زنش؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I felt all weepy and emotional as Karen and I drove home together.
[ترجمه گوگل]زمانی که من و کارن با هم به سمت خانه حرکت کردیم، احساس گریه و احساس کردم
[ترجمه ترگمان]من و \"کارن\" با هم به خونه رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I suddenly felt very weepy.
[ترجمه گوگل]ناگهان احساس کردم خیلی گریه کردم
[ترجمه ترگمان]ناگهان خیلی ناراحت شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Her eyes were red and weepy.
[ترجمه گوگل]چشمانش قرمز و گریان بود
[ترجمه ترگمان]چشمانش سرخ و عزادار بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It made me get a little weepy.
[ترجمه گوگل]باعث شد کمی گریه کنم
[ترجمه ترگمان]باعث شد یکم گریه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A tired and weepy barrel staggered in and fell into a booth in the corner.
[ترجمه گوگل]بشکه ای خسته و گریان تلوتلو خورد و داخل غرفه ای در گوشه افتاد
[ترجمه ترگمان]یک بشکه خسته و نالان در گوشه ای تلوتلو خورد و در گوشه ای افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In his sensationally surreal apologia, a weepy Anthony Weiner had only one thing to brag about: “I’ve never had sex outside my marriage. ”
[ترجمه گوگل]آنتونی واینر گریان در عذرخواهی سوررئال خود فقط یک چیز داشت: «من هرگز خارج از ازدواجم رابطه جنسی نداشتم ”
[ترجمه ترگمان]در دفاعیه his surreal، یک چرت درباره آنتونی وینر فقط یک چیز داشت که به آن می بالد: \" من هیچ وقت بیرون از ازدواج خودم رابطه جنسی نداشتم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The following week, progesterone withdrawal can make women weepy and easily irritated.
[ترجمه گوگل]هفته بعد، قطع پروژسترون می‌تواند باعث گریه و عصبانیت زنان شود
[ترجمه ترگمان]در هفته بعد، غیاب پروژسترون می تواند باعث ناراحتی زنان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You get get all weepy when you hear Christmas music.
[ترجمه گوگل]وقتی موسیقی کریسمس را می شنوید همه اش گریه می کنید
[ترجمه ترگمان]وقتی صدای موسیقی کریسمس رو می شنوی، همش گریه می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If I were you I'd take some tissues to the cinema - it's a real weepy.
[ترجمه گوگل]اگر من جای شما بودم چند دستمال کاغذی به سینما می بردم - واقعاً مایه گریه است
[ترجمه ترگمان]اگر جای تو بودم، یک دستمال کاغذی به سینما می بردم، این یک گریه واقعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عزادار (اسم)
weepy, mourner, weeper

عزادار (صفت)
weepy, mournful, plaintful

نالان (صفت)
weepy

گریان (صفت)
crying, tearful, weepy, moist

انگلیسی به انگلیسی

• tearful; crying easily; moving someone to tears; leaking, dripping (also spelled weepie)
someone who is weepy is sad and likely to cry easily.

پیشنهاد کاربران

بپرس