weeny

/ˈwiːni//ˈwiːni/

معنی: ریز، کوچک، بی اهمیت
معانی دیگر: (عامیانه) کوچولو، کوچول موچول، فسقلی، ریزه پیزه، weensy سوسیس، خرده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: weenier, weeniest
• : تعریف: (informal) very small; tiny.

جمله های نمونه

1. Just a teeny weeny slice of cake for me, please - I'm supposed to be on a diet.
[ترجمه گوگل]فقط یک تکه کوچک کیک برای من، لطفا - من قرار است رژیم بگیرم
[ترجمه ترگمان]فقط یه تیکه کیک کوچولو برای من، لطفا - من باید رژیم بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I even made her a teeny weeny paper chain though Mrs Peters had to help me because I just kept tearing it.
[ترجمه گوگل]من حتی برای او یک زنجیر کاغذی کوچک درست کردم، اگرچه خانم پیترز مجبور بود به من کمک کند زیرا من فقط آن را پاره می کردم
[ترجمه ترگمان]هرچند خانم پیترز مجبور بود به من کمک کند، چون من فقط آن را پاره می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She is teenny - weeny . She is so cute.
[ترجمه گوگل]او نوجوان است او خیلی ناز است
[ترجمه ترگمان] اون \"teenny\" - ه اون خیلی نازه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mike: No they're not you nearsighted little weeny . They're just bent.
[ترجمه گوگل]مایک: نه، تو نزدیک بین نیستی آنها فقط خم شده اند
[ترجمه ترگمان]نه، آن ها به اندازه چند دقیقه پیش تو را دوست ندارند فقط خم شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That's only a teeny, weeny little femur.
[ترجمه گوگل]این فقط یک استخوان ران کوچک و کوچک است
[ترجمه ترگمان]فقط یه ران کوچولو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. At last she spotted a weeny weeshy one miles away.
[ترجمه گوگل]در نهایت او یک مایل دورتر یک مایل کوچک را دید
[ترجمه ترگمان]سرانجام چند مایل آن طرف تر را دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A design of measuring the weeny displacement with the home-made capacitor is presented in the article.
[ترجمه گوگل]طرحی از اندازه گیری جابجایی کوچک با خازن خانگی در مقاله ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]طرحی از اندازه گیری جابجایی weeny با خازن made در این مقاله ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Restrain the sensitive skin and resist dilation of weeny vein.
[ترجمه گوگل]پوست حساس را مهار کنید و از گشاد شدن سیاهرگ مقاومت کنید
[ترجمه ترگمان]پوست حساس را قطع کنید و در برابر مردمک آن مقاومت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Weren't you just a weeny bit scared?
[ترجمه گوگل]فقط یه ذره نترسیدی؟
[ترجمه ترگمان]فقط یه ذره ترسیده بودی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It is a means to measure the weeny displacement with a capacitor.
[ترجمه گوگل]وسیله ای برای اندازه گیری جابجایی کوچک با خازن است
[ترجمه ترگمان]این وسیله ای است برای اندازه گیری جابجایی weeny با خازن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Who is this weeny ?
[ترجمه گوگل]این وینی کیست؟
[ترجمه ترگمان]این چند نفر دیگه کیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ben: Who is this weeny?
[ترجمه گوگل]بن: این وینی کیه؟
[ترجمه ترگمان]این چند نفر دیگه کیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mike: Great, I come in to get a sandwich and I wind up with a weeny .
[ترجمه گوگل]مایک: عالی، من برای گرفتن یک ساندویچ وارد می‌شوم و یک غذای ناز می‌خورم
[ترجمه ترگمان]مایک: عالیه، اومدم یه ساندویچ بگیرم و با چند تا باد از هم جدا بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mike: Hey Luke! What are you doing dressed up in Ben's weeny suit?
[ترجمه گوگل]مایک: هی لوک! تو با کت و شلوار ناز بن چه کار می کنی؟
[ترجمه ترگمان]! هی لوک کت و شلوار کوتاه و شلوار \"بن\" رو پوشیدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ریز (صفت)
small, little, fine, atomic, tiny, minute, wee, pony, teeny, minikin, snippety, weeny

کوچک (صفت)
small, short, little, fractional, tiny, minute, bantam, miniature, pocket, diminutive, petty, dinky, puny, runty, gracile, teeny, pint-size, pint-sized, small-fry, weeny

بی اهمیت (صفت)
immaterial, trifling, worthless, valueless, unmeaning, negligible, inconsiderable, unimportant, inconsequential, piddling, small-time, two-bit, weeny

انگلیسی به انگلیسی

• tiny, very small (slang)
weeny is used to describe something that is extremely small; an informal word.

پیشنهاد کاربران

Tiny
فسقلی
بی اهمیت
کوچولو
adjective /UK /informal
extremely small
صفت، انگلیسی بریتانیایی، غیر رسمی
فوق العاده کوچک
All right, I'll have a slice of cake then - but just a weeny bit.
Sally laughed at Cindy's weeny attempt to lift the heavy box, but then struggled herself to pick it up.
...
[مشاهده متن کامل]

Synonyms;
itsy - bitsy/ humorous
teeny
wee /Scottish English or informal

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/weeny

بپرس