weeklong

جمله های نمونه

1. At least 300 people were killed during the weeklong riots.
[ترجمه گوگل]دست کم 300 نفر در جریان ناآرامی های یک هفته ای کشته شدند
[ترجمه ترگمان]حداقل ۳۰۰ نفر در طی شورش های یک هفته کشته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Tithing was of utmost importance, as was celebrating weeklong feasts in spring, summer and fall.
[ترجمه گوگل]ده یک از اهمیت بالایی برخوردار بود، همانطور که جشن های یک هفته ای در بهار، تابستان و پاییز اهمیت زیادی داشت
[ترجمه ترگمان]چون جشن، جشن، جشن، جشن، جشن، جشن و تابستان و پاییز را جشن می گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The program coincides with Surf the Rockies, a weeklong festival April 7-
[ترجمه گوگل]این برنامه مصادف با Surf the Rockies، یک جشنواره هفتگی از 7 آوریل -
[ترجمه ترگمان]این برنامه با Surf راکی که در ۷ آوریل یک هفته برگزار شد مصادف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Others during this weeklong convention protested abortion or feminism or government spending.
[ترجمه گوگل]دیگران در طول این کنوانسیون یک هفته ای به سقط جنین یا فمینیسم یا هزینه های دولتی اعتراض کردند
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر در طول این گردهمایی یک هفته ای علیه سقط جنین یا فمینیسم یا مخارج دولت معترض بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. On July the weeklong executions began.
[ترجمه گوگل]در ژوئیه اعدام های یک هفته ای آغاز شد
[ترجمه ترگمان]در ماه ژوئیه اعدام یک weeklong آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Now, we still have two weeklong statutory holidays, namely the Spring Festival and the National Day.
[ترجمه گوگل]اکنون، ما هنوز دو تعطیلات قانونی یک هفته ای داریم، یعنی جشن بهار و روز ملی
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر ما هنوز دو هفته تعطیلات رسمی، یعنی جشنواره بهار و روز ملی داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Authorities revised the program last year a weeklong holiday with three customary holidays.
[ترجمه گوگل]مقامات این برنامه را سال گذشته یک تعطیلات یک هفته ای با سه تعطیلات مرسوم تجدید نظر کردند
[ترجمه ترگمان]مقامات این برنامه را در سال گذشته برای گذراندن تعطیلات یک هفته ای با سه تعطیلی مرسوم مورد بازبینی قرار دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The personal appeal from Obama caps a weeklong PR offensive - joined later tonight by Al Gore who had a conference call scheduled with tens of thousands of his supporters.
[ترجمه گوگل]درخواست شخصی اوباما شامل یک حمله یک هفته ای روابط عمومی است - ال گور که اواخر امشب یک کنفرانس تلفنی با ده ها هزار نفر از حامیانش برنامه ریزی کرده بود به آن پیوست
[ترجمه ترگمان]درخواست شخصی اوباما در هفته بعد توسط الگور که یک کنفرانس تلفنی با ده ها هزار نفر از حامیانش را برگزار کرده بود، از اوباما درخواست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Early that day, during what was a weeklong trip to China, she visited Mr. Li's studio and marveled at how he transforms thick gobs of paint into imaginative art pieces.
[ترجمه گوگل]اوایل آن روز، در طی یک سفر یک هفته‌ای به چین، او از استودیوی آقای لی دیدن کرد و از اینکه او چگونه تکه‌های ضخیم رنگ را به آثار هنری تخیلی تبدیل می‌کند، شگفت‌زده شد
[ترجمه ترگمان]در اوایل همان روز، در طول سفر یک هفته ای به چین، او از کارگاه آقای لی دیدن کرد و از این که چگونه gobs ضخیم رنگ را به قطعات هنری خلاق تبدیل می کند شگفت زده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Obama was on the fourth day of a weeklong trip to Asia.
[ترجمه گوگل]اوباما در چهارمین روز از سفر یک هفته ای خود به آسیا بود
[ترجمه ترگمان]اوباما در چهارمین روز سفر یک هفته ای به آسیا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Or, your employer might fly you to a weeklong conference, only to have you come back with a blank stare.
[ترجمه گوگل]یا ممکن است کارفرمایتان شما را به یک کنفرانس هفتگی بفرستد تا شما با یک نگاه خالی برگردید
[ترجمه ترگمان]یا اینکه، کارفرمای شما ممکن است شما را به یک کنفرانس هفتگی برساند، فقط برای اینکه شما با یک نگاه خالی برگردید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Senator McCain, who has been on a weeklong congressional "fact-finding" tour that has taken him to Iraq for the eighth time, said Iraq would likely be the key issue of the U. S. presidential election.
[ترجمه گوگل]سناتور مک‌کین که در یک سفر هفتگی «حقیقت یاب» کنگره حضور داشته و برای هشتمین بار او را به عراق برده است، گفت که عراق احتمالاً موضوع کلیدی انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده خواهد بود
[ترجمه ترگمان]سناتور مک کین که در یک هفته از \"حقیقت یاب\" کنگره که او را برای هشتمین بار به عراق برده بود گفت که احتمال دارد که عراق موضوع کلیدی ایالات متحده باشد اس انتخابات ریاست جمهوری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Organizer said the weeklong "performance" by the woman and man aims to attract interest in the play, "Caveman, " showing in Warsaw.
[ترجمه گوگل]برگزارکننده گفت که "اجرای" یک هفته ای این زن و مرد با هدف جلب علاقه به نمایش "غارنشین" که در ورشو نمایش داده می شود
[ترجمه ترگمان]Organizer که در ورشو به نمایش گذاشته شد گفت که اجرای این هفته \"عملکرد یک هفته ای\" توسط زن و مرد قصد جلب توجه به این نمایش را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You only pass by on village on the entire weeklong trip.
[ترجمه گوگل]در کل سفر یک هفته ای فقط از روستا عبور می کنید
[ترجمه ترگمان] تو فقط توی یه سفر طولانی تنهایی از اینجا رد میشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The airport isto receive more than 1 million passengers during the weeklong holiday.
[ترجمه گوگل]این فرودگاه باید در طول تعطیلات یک هفته پذیرای بیش از 1 میلیون مسافر باشد
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که این فرودگاه بیش از یک میلیون مسافر در طول تعطیلات آخر هفته دریافت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• lasting a whole week, lasting a full week

پیشنهاد کاربران

هفتگی - به مدت یک هفته
طول هفته
طی هفته
یک هفته ای
یک هفته طول کشیدن

بپرس