1. week by week
هفته به هفته
2. week after week
هفته های متوالی،هر هفته
3. week by week
هفته به هفته
4. week in, week out
هر هفته
5. a week before the exam, he started cramming
یک هفته به امتحان مانده گذاشت پشت درس.
6. a week has seven days
هفته هفت روز است.
7. easter week
هفته ی عید پاک
8. every week
هر هفته
9. every week his wife hauls him to a theater
هر هفته زنش او را به زور به تماشاخانه می برد.
10. last week he missed class twice
هفته ی گذشته دوبار در کلاس نبود.
11. last week saw a sharp drop in stock prices
هفته ی پیش شاهد سقوط شدید بهای سهام بود.
12. next week
هفته ی دیگر
13. next week i'll be on a night shift
هفته ی دیگر شب کار خواهم بود.
14. next week she will take her orals
هفته ی دیگر امتحانات شفاهی خود را خواهد داد.
15. tomorrow week
هشت روز دیگر
16. the week (or month) after next
هفته (یا ماه) پس از هفته (یا ماه) آینده
17. after a week in the new job, parichehr gradually got her bearings
پریچهر یک هفته پس از شروع کردن به کار جدید کم کم به وضعیت آشنا شد.
18. after a week of interviews, the list of candidates for the job was narrowed down to five
پس از یک هفته مصاحبه فهرست نامزدهای آن شغل به پنج نفر تقلیل داده شد.
19. the past week
هفته ی گذشته
20. wait another week
یک هفته دیگر صبر کنید.
21. a year wanting a week
یک سال یک هفته کم
22. i am taking a week off for vacation
دارم برای یک هفته مرخصی می گیرم.
23. julie works a 40-hour week
جولی هفته ای 40 ساعت کار می کند.
24. our midterms begin next week
هفته ی دیگر آزمون های میان نیمسالی ما آغاز می شوند.
25. she was ill last week but has recovered since
هفته ی پیش مریض بود ولی چندی است که خوب شده.
26. the balance of the week
بقیه ی هفته
27. the movie premieres next week
هفته ی دیگر آن فیلم افتتاح می شود.
28. sunday (or monday etc. ) week
(انگلیس) یک هفته بعد از یکشنبه (یا دوشنبه و غیره)
29. at least three times a week
دست کم هفته ای سه بار
30. he writes home once a week
او هفته ای یکبار به خانواده اش نامه می نویسد.
31. i go shopping once a week
هفته ای یکبار به خرید می روم.
32. i'll call you sometime next week
روزی در هفته ی آینده به تو تلفن خواهم زد.
33. in the course of a week
در یک هفته،ظرف (یا طی) یک هفته
34. she works 38 hours a week
او هفته ای 38 ساعت کار می کند.
35. the contests occupy the first week of august
مسابقات هفته ی اول ماه اوت برگزار می شود.
36. their betrothal took place last week
نامزدی آنها هفته پیش بود.
37. we are paid by the week
به ما هفتگی مزد می دهند.
38. this day (or tomorrow, etc) week
(انگلیس) یک هفته از امروز (یا فردا و غیره)
39. diplomas will be officially conferred next week
دانشنامه ها هفته ی دیگر رسما اعطا خواهد شد.
40. grass must be cut once a week
چمن را باید هفته ای یک بار زد.
41. he is to stand trial next week
قرار است هفته آینده محاکمه شود.
42. he makes the house once a week
او هفته ای یک بار خانه را مرتب می کند.
43. he works so many hours a week
او هر هفته چند ساعتی کار می کند.
44. he writes four syndicated articles per week
هفته ای چهار مقاله ی چند روزنامه ای می نویسد.
45. he wrote his mother once a week
هفته ای یک بار به مادرش نامه می نوشت.
46. i lived with her for a week and savored every minute of it
یک هفته با او زندگی کردم و هر دقیقه ی آن برایم لذت بخش بود.
47. i mow the grass once a week
من هفته ای یک بار چمن ها را می زنم.
48. i wash the sheets once a week
هفته ای یک بار ملافه ها را می شویم.
49. my cleaning woman comes twice a week
مستخدمه ی من هفته ای دو بار می آید.
50. my history paper is due next week
هفته آینده پروژه ی تاریخ را باید تحویل دهم.
51. peace talks were recessed until next week
مذاکرات صلح تا هفته آینده تعطیل شد.
52. the orchard is watered once a week
باغ میوه هفته ای یکبار آبیاری می شود.
53. two students were campused for one week
دوتا از دانشجویان را به مدت یک هفته ملزم به ماندن در محوطه ی دانشگاه کردند.
54. "monday week" is an idiom meaning: a week after next monday
"monday week" اصطلاحی است بدین معنی: یک هفته پس از دوشنبه ی آینده
55. he rehearses the orchestra three times a week
هفته ای سه بار به ارکستر تمرین می دهد.
56. hustling workers finished the bridge in a week
کارگران پرکار پل را ظرف یک هفته تمام کردند.
57. i propose to go to kashan next week
در نظر دارم هفته ی دیگر به کاشان بروم.
58. my car is in the dock this week
این هفته دارند ماشینم را تعمیر می کنند.
59. the plan was batted around for a week
نقشه،چندین هفته مورد بررسی قرار گرفت.
60. we were rationed to two eggs a week
هفته ای دو تخم مرغ به ما جیره می دادند.
61. he commented on the political events of last week
او وقایع سیاسی هفته ی پیش را تفسیر کرد.
62. the family together earned nine hundred dollars a week
آن خانواده روی هم هفته ای نهصد دلار درآمد داشت.
63. to house up in a cave for a week
یک هفته در غاری منزل کردن
64. we understand that he is coming back next week
برداشت ما چنین است که او هفته ی آینده مراجعت خواهد کرد.
65. a course with two lectures and one laboratory a week
درسی که در هفته دو ساعت کلاس و یک ساعت آزمایشگاه دارد