wedding ring

/ˈwedɪŋˈrɪŋ//ˈwedɪŋrɪŋ/

انگشتر ازدواج، حلقه ی عروسی، حلقه انگشتری نامزدی یا عروسی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a ring, often a band of gold or platinum, that is given by a groom to a bride, and sometimes by a bride to a groom, during a marriage ceremony.

جمله های نمونه

1. She absently twisted her wedding ring.
[ترجمه گوگل]او حلقه ازدواجش را غایب پیچاند
[ترجمه ترگمان]نا دین حلقه ازدواجش را با حواس پرتی تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Your wedding ring can be engraved with a personal inscription at no extra cost.
[ترجمه گوگل]حلقه ازدواج شما را می توان بدون هزینه اضافی با کتیبه شخصی حک کرد
[ترجمه ترگمان]انگشتر عروسی شما می تواند با کتیبه شخصی نوشته شود که هیچ هزینه اضافی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. notice I noticed that she was wearing a wedding ring.
[ترجمه گوگل]متوجه شدم که او حلقه ازدواج به دست دارد
[ترجمه ترگمان]متوجه شدم که حلقه ازدواج دستش بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was fiddling self-consciously with her wedding ring.
[ترجمه گوگل]او ناخودآگاه با حلقه ازدواجش دست و پنجه نرم می کرد
[ترجمه ترگمان]با حلقه ازدواجش با حالتی اگاهانه از خود بی خود شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She peeled off her glove to reveal a wedding ring.
[ترجمه گوگل]او دستکشش را در آورد تا حلقه ازدواجش را آشکار کند
[ترجمه ترگمان]او دستکش ها را بیرون آورد تا حلقه ازدواج را آشکار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She had to hock her wedding ring.
[ترجمه گوگل]او مجبور شد حلقه ازدواجش را بکوبد
[ترجمه ترگمان] اون باید حلقه ازدواجش رو گرو بذاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A wedding ring is a symbol of eternal love between a married couple.
[ترجمه گوگل]حلقه ازدواج نمادی از عشق ابدی بین یک زن و شوهر است
[ترجمه ترگمان]حلقه ازدواج نماد عشق ابدی بین یک زوج متاهل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. his mother's wedding ring.
[ترجمه گوگل]حلقه ازدواج مادرش
[ترجمه ترگمان]حلقه ازدواج مادرش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Somebody had pulled his gold wedding ring off his pudgy hand.
[ترجمه گوگل]یک نفر حلقه ازدواج طلایش را از روی دستش کنده بود
[ترجمه ترگمان]یکی انگشتر عروسیش را از دست pudgy بیرون کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She was fiddling self-consciously with her wedding ring, twisting it around below her knuckle.
[ترجمه گوگل]او ناخودآگاه با حلقه ازدواجش دست و پنجه نرم می کرد و آن را زیر بند انگشتش می چرخاند
[ترجمه ترگمان]او با حلقه ازدواجش با آن ور و آن ور ور می رفت و آن را در زیر پاهایش می پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She had, after all, a wedding ring on her finger, so there must have been a Mr Salt.
[ترجمه گوگل]بالاخره یک حلقه ازدواج در انگشتش بود، پس حتماً یک آقای نمکی وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]بعد از این همه، یک حلقه عروسی روی انگشتش بود، بنابراین باید آقای سالت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Long slender fingers, wedding ring, and a huge ruby on another ring.
[ترجمه گوگل]انگشتان بلند و باریک، حلقه ازدواج و یک یاقوت بزرگ روی یک حلقه دیگر
[ترجمه ترگمان]انگشتان باریک دراز، حلقه عروسی و یک یاقوت عظیم روی حلقه دیگر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She recognized her wedding ring but nothing else.
[ترجمه گوگل]او حلقه ازدواج خود را شناخت اما هیچ چیز دیگری
[ترجمه ترگمان]حلقه ازدواجش را باز شناخت، اما چیز دیگری نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dark fingers pointed at his wedding ring.
[ترجمه گوگل]انگشتان تیره به حلقه ازدواج او اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]انگشت های سیاه به حلقه ازدواجش اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• ring that is given during a marriage ceremony as a symbol of covenant and commitment
a wedding ring is a plain ring that you wear to show that you are married.

پیشنهاد کاربران

بپرس