webbed

/ˈwebd//webd/

تار مانند، تنسته مانند، پرده دار، پوست دار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having or joined by a web.

(2) تعریف: made of or formed by a web or webbing.

جمله های نمونه

1. a duck's webbed feet
پاهای پرده دار اردک

2. Mark lines for webbed feet with the back of a knife.
[ترجمه گوگل]با پشت چاقو خطوطی را برای پاهای شبکه ای مشخص کنید
[ترجمه ترگمان]علامت گذاری خطوط برای پاهای پره دار با پشت یک چاقو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Flamingos have webbed feet and, like wildfowl, are able to swim well in deeper water.
[ترجمه گوگل]فلامینگوها پاهای شبکه ای دارند و مانند پرندگان وحشی می توانند به خوبی در آب های عمیق تر شنا کنند
[ترجمه ترگمان]فلامینگوها مانند wildfowl پاهای webbed دارند و مانند wildfowl قادر به شنا کردن در آب عمیق تر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Because spiderglass now webbed the Solar System and reached out to the stars.
[ترجمه گوگل]زیرا شیشه عنکبوتی اکنون منظومه شمسی را تار کرده و به ستاره ها رسیده است
[ترجمه ترگمان]چون spiderglass اکنون سامانه خورشیدی webbed و به ستارگان رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The pelican's strong legs and webbed feet propel it in water.
[ترجمه گوگل]پاهای قوی پلیکان و پاهای تاردار آن را در آب به حرکت در می آورد
[ترجمه ترگمان]پاهای قدرتمند مرغ سقا و پاهای webbed آن را در آب به جلو هل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This frog has long webbed toes and a skin flap between its limbs Flying Gecko which allows it to parachute down from treetops.
[ترجمه گوگل]این قورباغه دارای انگشتان تاردار دراز و یک پوسته پوستی بین اندام هایش Flying Gecko است که به او اجازه می دهد از بالای درختان با چتر به پایین بپرد
[ترجمه ترگمان]این قورباغه انگشتان پا دار بلندی دارد و یک دریچه پوست بین پاهای خود پرواز می کند که به آن اجازه می دهد از نوک درختان فرود بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I don't want a baby with webbed feet running around the house, Daddy!
[ترجمه گوگل]نمی خوام یه بچه با پاهای تاردار تو خونه بدود، بابا!
[ترجمه ترگمان]بابا جون من بچه رو با پاهای پره دار نمی خوام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Comets of ice rained down from his webbed fingers onto the ogres below.
[ترجمه گوگل]ستاره های دنباله دار یخ از انگشتان تار و پود او بر روی غارهای زیرین باریدند
[ترجمه ترگمان]ستاره های دنباله پر از یخ از انگشتان پره دارش بر روی غول ها فرود امدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. CUETAIN: Modular, composed of webbed bands assembled with streamlined fiber - glass - reinforced polyester stiffeners.
[ترجمه گوگل]CUETAIN: مدولار، متشکل از نوارهای شبکه ای مونتاژ شده با سفت کننده های پلی استر تقویت شده با فیبر - شیشه - کارآمد
[ترجمه ترگمان]CUETAIN: مدولار، متشکل از باندهای webbed ساخته شده با الیاف پلی استر تقویت شده با پشم شیشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A bat - like winged beast with webbed feet is among the strange creatures.
[ترجمه گوگل]یک جانور بالدار مانند خفاش با پاهای تار از جمله موجودات عجیب است
[ترجمه ترگمان]یک خفاش شبح مانند با پاهای پره دار در میان موجودات عجیب قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The fortuneteller looks at his little webbed palm and says, "Aha!"
[ترجمه گوگل]فالگیر نگاهی به کف دست کوچکش می کند و می گوید: آها!
[ترجمه ترگمان]The به کف دست webbed نگاه می کند و می گوید: \"آها!\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The arms are fully webbed and has no ink sac, which is unlike either one.
[ترجمه گوگل]بازوها کاملاً تار و پود هستند و کیسه جوهر ندارند که شبیه هیچکدام نیست
[ترجمه ترگمان]بازوها به طور کامل webbed هستند و کیسه بدون جوهر دارند که برخلاف هیچ کدام از آن ها نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Geckos have similar membranes but increase their gliding surfaces by means of webbed feet and flaps surrounding the entire body.
[ترجمه گوگل]ژکوها غشاهای مشابهی دارند اما سطوح سر خوردن خود را با استفاده از پاهای تار و فلپ هایی که کل بدن را احاطه کرده اند افزایش می دهند
[ترجمه ترگمان]geckos دارای غشا مشابهی هستند اما سطوح gliding را با استفاده از پاهای webbed و flaps اطراف بدن افزایش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There were even birds with hooks embedded in their webbed feet.
[ترجمه گوگل]حتی پرندگانی بودند که قلاب هایی در پاهای تاردارشان تعبیه شده بود
[ترجمه ترگمان]حتی پرندگان نیز در پای webbed فرورفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• attached by a membrane or tissue; having the digits of the foot connected by a web (i.e. a duck); having or resembling a netlike structure (i.e. a spider web)
water birds that have webbed feet have skin connecting their toes.

پیشنهاد کاربران

( پنجه مرغابی و غیره ) پرده دار
مثال:
gull is a type of sea bird with long wings and webbed feet
مرغ نوروزی گونه ای پرنده ی دریایی با بالهای بلند و پاهای دارای پنجه های پره دار است.
Webbed penis
( پزشکی )
آلت تناسلی پرده دار ( Webbed Penis ) یک نوع بیماری است که در آن یک پرده ای سطح تحتانی آلت تناسلی را به کیسه بیضه متصل می کند.
این پرده از نوع بسیار خفیف تا نوع بسیار شدید فرق می کند. پرده ی آلت یکی از عواملی است که سبب کوتاه بنظر آمدن آلت تناسلی در مردان می شود.
همان پرده دار
مثلا پای غاز
پنگوین
پشمالو

بپرس