🔸 معادل فارسی:
از سختی عبور کردن / در برابر سختی دوام آوردن / بحران را تاب آوردن
در زبان محاوره ای:
از پس سختیا بر اومد، طوفانو رد کرد، جون کند ولی دوام آورد، قورتش داد
- - -
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( استعاری – انگیزشی ) :**
عبور کردن از شرایط دشوار، بحران یا رنج با صبر، مقاومت و اراده
مثال: She managed to **weather the adversity** and rebuild her life.
تونست از سختیا عبور کنه و زندگیشو دوباره بسازه.
2. ** ( رسانه ای – اجتماعی ) :**
تحمل کردن فشارهای اقتصادی، سیاسی یا اجتماعی بدون فروپاشی یا تسلیم
مثال: The company **weathered the adversity** of the recession.
شرکت از بحران رکود اقتصادی جون سالم به در برد.
3. ** ( شخصی – احساسی ) :**
تاب آوردن دردهای عاطفی، شکست ها یا فقدان ها با قدرت درونی
مثال: He **weathered the adversity** of losing his father.
داغ پدرشو با سختی تحمل کرد.
- - -
🔸 مترادف ها:
endure hardship – overcome obstacles – survive the storm – tough it out – ride it out – persevere
از سختی عبور کردن / در برابر سختی دوام آوردن / بحران را تاب آوردن
در زبان محاوره ای:
از پس سختیا بر اومد، طوفانو رد کرد، جون کند ولی دوام آورد، قورتش داد
- - -
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( استعاری – انگیزشی ) :**
عبور کردن از شرایط دشوار، بحران یا رنج با صبر، مقاومت و اراده
مثال: She managed to **weather the adversity** and rebuild her life.
تونست از سختیا عبور کنه و زندگیشو دوباره بسازه.
2. ** ( رسانه ای – اجتماعی ) :**
تحمل کردن فشارهای اقتصادی، سیاسی یا اجتماعی بدون فروپاشی یا تسلیم
مثال: The company **weathered the adversity** of the recession.
شرکت از بحران رکود اقتصادی جون سالم به در برد.
3. ** ( شخصی – احساسی ) :**
تاب آوردن دردهای عاطفی، شکست ها یا فقدان ها با قدرت درونی
مثال: He **weathered the adversity** of losing his father.
داغ پدرشو با سختی تحمل کرد.
- - -
🔸 مترادف ها: