معنی: راسو، جانوران پستاندار شبیه راسو، شانه خالی کردن، عدول کردن، دروغ گفتنمعانی دیگر: واژه ی چند پهلو به کار بردن، (عامیانه ـ با: out) از زیر کار فرار کردن، از زیر مسئولیت در رفتن، خلف وعده کردن، (جانور شناسی) راسو (جنس mustela)، خز، آدم حیله گر، مکار، ترفندباز، آب زیرکاه، (واژه) چند پهلو، گمراه کننده، مکرآمیز، دروهگفتن
• (1)تعریف: any of various carnivorous, slender-bodied mammals, related to minks and polecats, with brownish fur, short legs, and a long bushy tail.
• (2)تعریف: a sneaky or sly person.
فعل ناگذر ( intransitive verb )حالات: weasels, weaseling, weaseled
• (1)تعریف: (informal) to back out of or avoid a commitment (often fol. by out).
- He weaseled out of paying for the car's brake job.
[ترجمه گوگل] او از پرداخت هزینه کار ترمز ماشین رد شد [ترجمه ترگمان] او از پرداخت بابت کار ترمز ماشین طفره رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to be evasive or deliberately ambiguous; mislead. • مشابه: equivocate
جمله های نمونه
1. he knew how to weasel out of his promises
او می دانست چگونه با لطائف الحیل خلف وعده کند.
2. When the weasel and the cat make a marriage, it is a very ill presage.
[ترجمه گوگل]وقتی راسو و گربه با هم ازدواج می کنند، پیشگویی بسیار بدی است [ترجمه ترگمان]وقتی که راسو و گربه با هم ازدواج کنند، این a از میان می رود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The weasel is a very pretty little creature.
[ترجمه گوگل]راسو یک موجود کوچک بسیار زیبا است [ترجمه ترگمان]راسو موجود بسیار کوچکی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Don't use an excuse to weasel out this job.
[ترجمه گوگل]بهانه ای برای از بین بردن این شغل استفاده نکنید [ترجمه ترگمان]از بهانه ای برای خروج از این شغل استفاده نکن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He's now trying to weasel out of our agreement.
[ترجمه گوگل]او اکنون در تلاش است تا از توافق ما خارج شود [ترجمه ترگمان]اون الان داره سعی می کنه که از توافقمون خارج بشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He's trying to figure out a way to weasel out of the deal.
[ترجمه گوگل]او در تلاش است راهی بیابد تا از معامله خارج شود [ترجمه ترگمان]داره سعی می کنه یه راهی پیدا کنه که از معامله فرار کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He's now in court trying to weasel out of $25 million in debts.
[ترجمه کیمیا جوینی] او هم اکنون در دادگاه است و تلاش میکند از پرداخت ۲۵ میلیون دلار شانه خالی کند.
|
[ترجمه گوگل]او اکنون در دادگاه در تلاش است تا از ۲۵ میلیون دلار بدهی خود خلاص شود [ترجمه ترگمان]او در حال حاضر در دادگاه سعی دارد تا ۲۵ میلیون دلار قرض کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He savoured the weasel on his palate for seconds, and then breathed her into his lungs.
[ترجمه گوگل]او راسو را در کام خود برای چند ثانیه میل کرد و سپس او را در ریه هایش دمید [ترجمه ترگمان]او برای چند ثانیه از راسو لذت می برد و بعد او را به ریه های خودش فرو می برد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Fife is now in court trying to weasel out of $25 million in debts.
[ترجمه گوگل]فیف اکنون در دادگاه در تلاش است تا از ۲۵ میلیون دلار بدهی خود خلاص شود [ترجمه ترگمان]فایف در حال حاضر می کوشد تا ۲۵ میلیون دلار بدهی خود را بپردازد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Methinks it is like a weasel.
[ترجمه گوگل]فکر می کند مانند راسو است [ترجمه ترگمان]گمان می برم مثل راسو باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I can't remember ever bolting a weasel from a rabbit warren.
[ترجمه گوگل]یادم نمیآید که یک راسو را از خرگوش وارن پیچ کرده باشم [ترجمه ترگمان]هیچ وقت یادم نمی اید که یک راسو از یک خرگوش لانه خرگوش ها را چفت کرده باشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. As he passed, Weasel gave the newspaper a kick with the toe of his Doc Martens.
[ترجمه گوگل]همانطور که او رد شد، ویزل با انگشت داک مارتنزش به روزنامه لگد زد [ترجمه ترگمان]در همان حال که از کنارش می گذشت، وی لر با نوک انگشت پای دکتر Martens لگدی به روزنامه زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Weasel turned and grinned expectantly at his companion, who grunted and handed over a coin from his pouch.
[ترجمه گوگل]راسو برگشت و پوزخندی مشتاقانه به همراهش زد که غرغر کرد و سکه ای را از کیسه اش تحویل داد [ترجمه ترگمان]وی لر سرش را برگرداند و امیدوارانه به پهلو نشین خود نگاه کرد، که زیر لب غرغری کرد و سکه را از کیفش بیرون آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Weasel, whipped in a taut ball of his longing licked Hilde's obstinate body with yellow gazes.
[ترجمه گوگل]راسو که در گلوله ای کشیده از اشتیاق خود شلاق زده بود، بدن سرسخت هیلد را با نگاه های زرد لیسید [ترجمه ترگمان]وی لر که در یک توپ سفت و سخت اشتیاق او را با چشمان زردش تکان می داد، شلاق را لیسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He tried to weasel out of his responsibilities [ promise ].
[ترجمه گوگل]او سعی کرد از زیر بار مسئولیت خود خلاص شود [قول] [ترجمه ترگمان]اون سعی کرد که از مسئولیت های خودش استفاده کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
lie, belie, gab, fib, prevaricate, weasel, whiff, equivocate, lay to
انگلیسی به انگلیسی
• carnivorous mammal having a long slender brown body with short legs and a long tail (some species in northern regions turn white in the winter); (slang) cunning or sneaky person (derogatory) evade, escape; fool, lead astray, be ambiguous; tattle (slang) a weasel is a small wild animal with a long thin body, a tail, four short legs, and reddish-brown fur which may turn white in winter.
پیشنهاد کاربران
۱. راسو ۲. یک فرد آب زیر کاه، غیرقابل اعتماد یا غیر صادق Look at you, You little Weasel. I can see that in your Eyes. You're a fucking bitch 1 ) or plural weasel : any of various small slender active carnivorous mammals ( genus Mustela of the family Mustelidae, the weasel family ) that are able to prey on animals ( such as rabbits ) larger than themselves, are mostly brown with white or yellowish underparts, and in northern forms turn white in winter ... [مشاهده متن کامل]
2 ) a sneaky, untrustworthy, or insincere person
weasel one's way into/inside/past etc. weasel into : to get into ( a place or situation ) by being dishonest, by persuading someone in a clever way, etc. She weaseled ( herself ) into the position of manager. ... [مشاهده متن کامل]
He managed to weasel his way into the restaurant even though he didn't have a reservation. https://www. merriam - webster. com/ After I broke up with him he still weaseled his way back into my life. Using her charm she weaseled her way past the bouncer into the exclusive night club. The boy was able to weasel his way out of helping his mother with the chores. https://forum. wordreference. com/threads/weasel - ones - way - into - past - by - etc. 2949746/ به معنی وارد/خارج یه جایی یا یه چیزی شدن با زرنگی یا با حیله راه خود را باز کردن هم در معنای واقعی کلمه به کار می ره و هم به صورت اصطلاح. مثلاً مثال های بالا: بعد از این که باهاش بهم زدم دوباره با زرنگی راهش رو به زندگیم باز کرد. از جذابیتش استفاده کرد و راه خودش را به درون کلاب شبانه ی انحصاری/گران باز کرد. پسرک می توانست با زرنگی از زیرِ کمک به مادرش در کارهای خانه در برود
دو دره باز ، کلک زدن, کلک باز، دروغ گو، دو دره بازی کردن He always tries to weasel out of his haunting tasks by playing sick. They are not but cowards and weasels