wear on

/ˈwerˈɑːn//weərɒn/

تحریک و عصبانی کردن

جمله های نمونه

1. Look at the wear on these shoes.
[ترجمه گوگل]به پوشیدن این کفش ها نگاه کنید
[ترجمه ترگمان]به پوشیدن این کفش ها نگاه کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This new oil reduces wear on the engine.
[ترجمه گوگل]این روغن جدید سایش موتور را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]این روغن جدید سایش بر روی موتور را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She buy a black nightie to wear on her honeymoon.
[ترجمه گوگل]او یک شب‌خواب مشکی می‌خرد تا در ماه عسل بپوشد
[ترجمه ترگمان]یک لباس خواب مشکی برای پوشیدن ماه عسل به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Gas is slower-burning, resulting in reduced wear on principal engine components and reduced running costs.
[ترجمه گوگل]گاز کندتر می سوزد و در نتیجه سایش اجزای اصلی موتور کاهش می یابد و هزینه های جاری کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]گاز در حال سوختن است و منجر به کاهش فرسایش بر روی اجزای موتور اصلی و کاهش هزینه های اجرایی می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Customers were given long, belted robes to wear on their way to the baths.
[ترجمه گوگل]به مشتریان لباس‌های بلند و کمربند بسته می‌شد تا در راه رفتن به حمام بپوشند
[ترجمه ترگمان]مشتریان رداهای بلند و belted می پوشیدند که به حمام می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But betrothal began to wear on Margarett.
[ترجمه گوگل]اما نامزدی شروع به پوشیدن مارگارت کرد
[ترجمه ترگمان]اما betrothal شروع به پوشیدن لباس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Q: Do you like the clothes you wear on the show?
[ترجمه گوگل]س: آیا لباس هایی را که در برنامه می پوشید دوست دارید؟
[ترجمه ترگمان]سوال: آیا لباس هایی را که می پوشید دوست دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What can you wear on sunny days?
[ترجمه گوگل]در روزهای آفتابی چه چیزی می توانید بپوشید؟
[ترجمه ترگمان]چه لباسی میتونی روی این روزه ای آفتابی بپوشی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wear on long nails. Short nails make this look contemporary and easier to maintain.
[ترجمه گوگل]روی ناخن های بلند بپوشید ناخن های کوتاه این ظاهر را امروزی و نگهداری آسان تر می کند
[ترجمه ترگمان]ناخن های بلند بپوشید ناخن های کوتاه این نگاه را امروزی و آسان تر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Molly: I love to see what Hollywood bigwigs wear on Oscar night.
[ترجمه گوگل]مولی: من دوست دارم ببینم بزرگان هالیوود در شب اسکار چه می پوشند
[ترجمه ترگمان]مالی: من دوست دارم آنچه را که در شب اسکار به سر می برد، ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What mask do you want to wear on Halloween?
[ترجمه گوگل]در هالووین چه ماسکی می خواهید بپوشید؟
[ترجمه ترگمان]کدوم نقاب میخوای تو هالووین بپوشی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Measuring wear on the electrical contact cabling inside the Channel Tunnel without disrupting traffic.
[ترجمه گوگل]اندازه گیری ساییدگی کابل های تماس الکتریکی در داخل تونل کانال بدون ایجاد اختلال در ترافیک
[ترجمه ترگمان]اندازه گیری فرسایش بر سیم های اتصال الکتریکی در داخل تونل کانال بدون اختلال در ترافیک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She bought a black nightie to wear on her honeymoon.
[ترجمه گوگل]او یک شبگرد مشکی خرید تا در ماه عسل بپوشد
[ترجمه ترگمان]لباس خواب سیاهی برای ماه عسل به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Fully guided wedge reduces wear on seating surfaces.
[ترجمه گوگل]گوه کاملا هدایت شونده سایش سطوح نشیمنگاه را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]گوه کاملا هدایت کننده، سایش بر روی سطوح صندلی را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• progress, continue; bother, annoy; tire out

پیشنهاد کاربران

Wear on is a verb that means to continue or persist over time, often in a gradual or unrelenting way/ To continue or persist in a steady or unrelenting manner
ادامه دادن یا تداوم داشتن در طول زمان، اغلب به روشی تدریجی یا قاطع.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
The argument wore on for hours, with neither side willing to concede.
The patient's condition wore on, and the doctors were unable to diagnose the cause.
The weather wore on, and we had to reschedule the outdoor event.

فشار
زمان فرسایشی و خسته کننده
طول کشیدن
طاقت طاق شدن
لبریز شدن کاسه صبر
سپری شدن زمان ( به ویژه به کندی )
پیشرفت کردن . ادامه یافتن . اذیت کردن . خسته کردن
( به کندی ) سپری شدن
As the drought wore on, people began to grumble against those who had squandered water when it was more plentiful.
My headache grew worse as the evening wore on.
دیر گذشتن ( بخصوص وقتی که منتظر هستید چیزی اتفاق بیفتد ولی زمان برایتان به آرامی میگذرد )
I was feeling more tired as the night wore on.

بپرس