1. wealth aggregated by their commercial skill
ثروتی که به خاطر مهارت آنها در بازرگانی انباشته شده است
2. wealth and fame beckoned her
ثروت و شهرت او را شیفته کرد.
3. wealth can not be identified with happiness
ثروت را نمی توان با خوشی یکی دانست.
4. wealth wrung from the work of others
ثروتی که از کار دیگران به دست آمده است
5. a wealth of interesting ideas
وفور عقاید جالب
6. her wealth is estimated at 5 million dollars
دارایی او را 5 میلیون دلار برآورد کرده اند.
7. hereditary wealth
ثروت به ارث برده شده
8. his wealth amounts to millions
ثروتش سر به میلیون می زند.
9. his wealth gives him tremendous leverage in our district
ثروتش در منطقه ی ما به او قدرت زیادی می دهد.
10. the wealth he left behind
ثروتی که از خود باقی گذاشت
11. the wealth of the oceans
منابع (نهفته در) اقیانوس ها
12. untold wealth
ثروت هنگفت
13. worldly wealth
مال این دنیا،ثروت دنیوی
14. all his wealth had drained away
همه ی ثروت او تمام شده بود.
15. he considered wealth as "bauble" and property "trap"
او ثروت را ((پشیز)) و املاک را ((تله)) می دانست.
16. his personal wealth is huge
ثروت شخصی او بسیار زیاد است.
17. people of wealth
صاحبان ثروت
18. possession of wealth and power
داشتن ثروت و قدرت
19. power and wealth have corrupted him
قدرت و ثروت او را فاسد کرده است.
20. rolling in wealth
غرق در ثروت
21. the country's wealth was not spread evenly amongst all
ثروت کشور بین همه متساویا تقسیم نشده بود.
22. the dissipated wealth of an inexperienced youth
ثروت تلف شده ی یک جوان بی تجربه
23. the mineral wealth of our country
ثروت کانی کشور ما
24. to accumulate wealth
ثروت اندوختن
25. to equate wealth with happiness
ثروت را با خوشبختی برابر دانستن
26. to have wealth
ثروت داشتن
27. a man of wealth
یک مرد پولدار
28. ali rejected worldly wealth
علی به ثروت دنیوی پشت پا زد.
29. he acquired great wealth
ثروت کلانی به چنگ آورده
30. he increased his wealth
او بر دارایی خود افزود.
31. he lives in wealth and comfort
او در ناز و نعمت زندگی می کند.
32. she allocated her wealth to charitable foundations
او ثروت خود را بین موسسات خیریه تقسیم کرد.
33. she divided her wealth among her children
او دارایی خود را بین فرزندانش تقسیم کرد.
34. she donated her wealth to the city's poor
او ثروت خود را به فقیران شهر بخشید.
35. she finally found wealth and fame
سر انجام به مال و شهرت رسید.
36. the allure of wealth and power
فریبایی ثروت و قدرت
37. the distance between wealth and poverty
تفاوت بین ثروت و فقر
38. to begrudge others' wealth
به ثروت دیگران غبطه خوردن
39. to parade one's wealth
ثروت خود را به رخ دیگران کشیدن
40. a mansion that bespeaks wealth
کاخی که نشانه ی ثروت است
41. a visionary world of wealth and prosperity
دنای رویایی ثروت و رونق
42. equalizing the distribution of wealth was neither possible nor beneficial
توزیع یکسان ثروت نه عملی بود نه سودمند.
43. he disposed of considerable wealth
او ثروت قابل ملاحظه ای دارد.
44. he drank away his wealth and his youth
او با میگساری ثروت و جوانی خود را بر باد داد.
45. her book contains a wealth of historical details
کتاب او حاوی جزئیات تاریخی فراوانی است.
46. the glittering phantoms of wealth and fashion in that large city
توهمات پر زرق و برق ثروت و مد در آن شهر بزرگ
47. to have visions of wealth and power
خواب و خیال ثروت و قدرت را در سر داشتن
48. a family that wallows in wealth
خانواده ای که در ثروت غرق است
49. a nun's renunciation of worldly wealth
ترک مال دنیا توسط یک راهبه
50. an attempt to recoup his wealth
کوششی برای باز یافتن ثروت خود
51. he gambled away all his wealth and became a pauper
در قمار همه ی دارایی خود را باخت و مفلس شد.
52. he gave away all his wealth
او همه ی ثروت خود را اهدا کرد.
53. he gave much of his wealth to the poor
او بخش بزرگی از دارایی خود را به بینوایان داد.
54. the advantages that attach to wealth
مزایای وابسته به ثروت
55. those who are blinded by wealth and power
آنان که ثروت و قدرت چشمشان را کور کرده است
56. those who have inherited their wealth are different from those who have gained their riches themselves
آنان که دارایی خود را به ارث برده اند با آنان که ثروت خود را خودشان به دست آورده اند فرق دارند.
57. according to the measure of their wealth
بر طبق مقدار ثروتشان
58. all his life he oscillated between wealth and poverty
در سرتاسر عمر بین ثروت و فقر نوسان می کرد.
59. he has lavished most of his wealth on impractical projects
بیشتر دارایی خود را روی طرح های غیر عملی هدر داده است.
60. he prated on about his sister's wealth
درباره ی ثروت خواهرش پر حرفی کرد.
61. a large house and other trappings of wealth
یک خانه ی بزرگ و دیگر نشانه های ثروت
62. even though he was baseborn, he gained wealth and position
با آنکه اصل و نسبی نداشت به جاه و مقام رسید.
63. his children became extravagant and squandered his wealth
فرزندانش ولخرج شدند و ثروت او را برباد دادند.
64. within two years he blew his father's wealth
ثروت پدری را دو ساله به باد داد.
65. he possessed not only power but also great wealth
او نه تنها قدرت داشت بلکه دارای ثروت زیادی هم بود.
66. weak men are allured by the promise of wealth
نوید ثروت مردان ضعیف النفس را اغوا می کند.