weal

/wiːl//wiːl/

معنی: خیر، دارایی، سعادت، اسایش، ثروت
معانی دیگر: (مثلا در اثر ضربه) برآمدگی پوست، تورم، قلمبه شدگی، رفاه، بهزیستی، نیکبود، (مهجور) ثروت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: prosperity or well-being.
مشابه: well-being

- the public weal
[ترجمه گوگل] ثروت عمومی
[ترجمه ترگمان] خیر عموم مردم،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a raised mark on the skin caused by a blow; welt.

جمله های نمونه

1. the public weal
بهزیستی اجتماعی

2. The beating had left red weals on his buttocks .
[ترجمه گوگل]ضرب و شتم باعث شده بود که باسنش قرمز شود
[ترجمه ترگمان]ضربات شدید جای his را روی باسنش گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His back was covered with weals where he had been repeatedly beaten.
[ترجمه گوگل]پشتش پر از ضایعات بود که بارها مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود
[ترجمه ترگمان]جای او جای چند جای زخم شده بود که بارها او را کتک زده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. His back was covered in weals and bruises.
[ترجمه گوگل]پشتش پر از کبودی و کبودی بود
[ترجمه ترگمان]جای او جای چند جای زخم و کبودی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. For a second she stood alone, livid weals striping her from head to foot.
[ترجمه گوگل]برای یک ثانیه او تنها ایستاد، غم و اندوه او را از سر تا پا برهنه کرد
[ترجمه ترگمان]تا یک لحظه تنها ایستاد، و چند جای دیگر جای او را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Fingermarks stood in raised weals across one cheek and her left eye was half closed.
[ترجمه گوگل]رد انگشت به صورت برآمده روی یک گونه ایستاده بود و چشم چپش نیمه بسته بود
[ترجمه ترگمان]چند جای جای دیگر جای گرفت و چشم چپش بسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I could see the great livid weals of scars running across the small of her back and down her mighty thighs.
[ترجمه گوگل]من می‌توانستم انبوهی از زخم‌ها را ببینم که در قسمت کوچک پشت او و روی ران‌های قدرتمندش می‌چرخند
[ترجمه ترگمان]می توانستم جای زخم ها و زخم ها را ببینم که بر پشتش و روی ران هایش نشسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Moreover, the thin weal of the scar along his cheek was of a kind to tell its own story.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، زخم نازک روی گونه او به نوعی داستان خود را بازگو می کرد
[ترجمه ترگمان]از این گذشته، جای زخم روی گونه هایش از نوعی بود که داستان خود را تعریف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The press is a guardian of the public weal.
[ترجمه گوگل]مطبوعات حافظ ثروت عمومی هستند
[ترجمه ترگمان]مطبوعات از خیر مردم محافظت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He is worth no weal that can bide no woe.
[ترجمه گوگل]او ارزش هیچ ثروتی را ندارد که هیچ مصیبتی نداشته باشد
[ترجمه ترگمان]هیچ فایده ای ندارد که غم و اندوه را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was faithful to me in weal and woe.
[ترجمه گوگل]در ثروت و بدی به من وفادار بود
[ترجمه ترگمان]او در خیر و غم به من وفادار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Love is sharing weal and woe.
[ترجمه گوگل]عشق به اشتراک گذاشتن ثروت و بدبختی است
[ترجمه ترگمان]عشق، سعادت و مصیبت را به اشتراک می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Joe and Mary are a couple who share weal and woe.
[ترجمه گوگل]جو و مری زن و شوهری هستند که ثروت و بدی مشترک دارند
[ترجمه ترگمان]جو و مری زوجی هستند که سعادت و مصیبت را به اشتراک می گذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A loyal man stands by his friends in weal or woe.
[ترجمه گوگل]یک مرد وفادار در ثروت یا بدبختی در کنار دوستان خود می ایستد
[ترجمه ترگمان]یک مرد باوفا در کنار دوستان او در weal یا غم قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We are brothers sharing weal and woe.
[ترجمه گوگل]ما برادران مشترک ثروت و بدبختی هستیم
[ترجمه ترگمان]ما برادران به اشتراک می گذاریم و مصیبت را به اشتراک می گذاریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خیر (اسم)
good, well, benefit, boon, alms, handout, welfare, almsdeed, philanthropy, aught, property, benefaction, weal, well-doing

دارایی (اسم)
wealth, thing, possession, belonging, asset, property, finance, estate, weal, holding, fortune, purse

سعادت (اسم)
happiness, welfare, felicity, bliss, weal, luck, paradise

اسایش (اسم)
rest, welfare, weal, comfort, easement

ثروت (اسم)
wealth, possession, money, worth, treasure, weal, fortune, riches, gold, mammon, moneybag

تخصصی

[زمین شناسی] اصطلاح صحرایی توصیفی برای یکی از نوارهای بالا آمده ضربدری، با پهنای 5-7.5 سانتی متر که بر روی سطح رسوبی کمابیش هموار الگودار ظاهر می شود. (دانلدسون و سیمیسون 1962، ص74). نوارها در مقطع عرضی تقریباً نیم دایره ای هستند.

انگلیسی به انگلیسی

• wealth, prosperity, welfare, healthy well-being
mark from a blow, welt
a weal is a mark made on someone's skin by a blow, especially from something sharp or thin such as a sword or whip.

پیشنهاد کاربران

بپرس