weakly

/ˈwiːkli//ˈwiːkli/

معنی: ضعیف، کم بنیه، سست عنصر، علیل المزاج، بی بینه
معانی دیگر: علیل، رنجور، مریض، کم زور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: weaklier, weakliest
• : تعریف: feeble; weak; sickly.
متضاد: strong
قید ( adverb )
مشتقات: weakliness (n.)
• : تعریف: in a weak way.
متضاد: strongly
مشابه: slack

جمله های نمونه

1. a weakly infant
یک نوزاد ناتوان

2. a weakly old man
یک پیرمرد رنجور

3. a weakly plant
یک گیاه مریض

4. He looked at the mess and smiled weakly.
[ترجمه گوگل]به آشفتگی نگاه کرد و لبخند ضعیفی زد
[ترجمه ترگمان]به این آشفتگی نگاه کرد و لبخند ضعیفی زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. "I'm all right," Max said weakly, but his breathing came in jagged gasps.
[ترجمه گوگل]مکس با ضعف گفت: "حالم خوب است "
[ترجمه ترگمان]مکس با صدای ضعیفی گفت: حالم خو به، اما تنفسش بریده بریده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He sank down weakly beside her.
[ترجمه گوگل]ضعیف کنارش فرو رفت
[ترجمه ترگمان]با صدای ضعیفی در کنار او فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Life came and went weakly in her for hours after the surgery, then she passed out.
[ترجمه گوگل]زندگی تا ساعت ها بعد از جراحی در او ضعیف آمد و رفت، سپس از هوش رفت
[ترجمه ترگمان]زندگی آمد و چند ساعتی بعد از جراحی ضعیف شد و بعد بی هوش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Laura leaned weakly against the door.
[ترجمه گوگل]لورا ضعیف به در تکیه داد
[ترجمه ترگمان]لو را با ضعف به در تکیه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The doctor weakly puts the case that the mother-to-be has many relatives, so needs less support from the hospital.
[ترجمه گوگل]دکتر ضعیف می گوید که مادر آینده اقوام زیادی دارد، بنابراین نیاز به حمایت کمتری از طرف بیمارستان دارد
[ترجمه ترگمان]این پزشک با ضعف این پرونده را مطرح می کند که مادر باید خویشاوندان زیادی داشته باشد، بنابراین نیاز به حمایت کمتری از بیمارستان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. 'I'm not sure about it,' he said weakly.
[ترجمه گوگل]با ضعف گفت: "در موردش مطمئن نیستم "
[ترجمه ترگمان]با صدای ضعیفی گفت: در این مورد مطمئن نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. My legs dithered weakly and I was breathless.
[ترجمه گوگل]پاهایم ضعیف شده بود و نفسم بند آمده بود
[ترجمه ترگمان]پاهایم سست شده بودند و نفسم بند آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The kid sank weakly, almost to the ground, grimacing, but did not say a word.
[ترجمه گوگل]بچه ضعیف غرق شد، تقریباً روی زمین، اخم می کرد، اما حرفی نزد
[ترجمه ترگمان]بچه با صدای ضعیفی به زمین افتاد، چهره اش درهم رفت، اما چیزی نگفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Often the workers were unorganized, or organized only weakly.
[ترجمه گوگل]اغلب کارگران سازماندهی نشده بودند، یا سازماندهی ضعیفی داشتند
[ترجمه ترگمان]اغلب کارگران unorganized و یا ضعیف بودند و یا فقط ضعیف سازماندهی می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They clasped hers weakly and a smile flitted over the wasted features.
[ترجمه گوگل]آنها مال او را ضعیف به هم بستند و لبخندی بر روی ویژگی های هدر رفته او نقش بست
[ترجمه ترگمان]دست ها را به هم وصل کرده بودند و لبخندی بر چهره wasted نقش بسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He turned around again and grinned weakly at Druellae.
[ترجمه گوگل]دوباره برگشت و پوزخندی ضعیف به درولا زد
[ترجمه ترگمان]دوباره برگشت و با صدای ضعیفی به Druellae خندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضعیف (صفت)
light, lean, anemic, weak, faint, weakly, feeble, flagging, anile, asthenic, slack, atonic, infirm, fragile, pusillanimous, sappy, puny, feeblish, languid, shaky, rickety, languorous, weakish, wonky, powerless

کم بنیه (صفت)
weak, weakly

سست عنصر (صفت)
weak-kneed, weakly, weak-minded, weak-limbed

علیل المزاج (صفت)
weakly

بی بینه (قید)
weakly

تخصصی

[ریاضیات] به طور ضعیف

انگلیسی به انگلیسی

• weak, feeble, frail; sickly
feebly; powerlessly; unconvincingly; faintly

پیشنهاد کاربران

به شکل ضعیف، ضعیفاً
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : weaken
✅️ اسم ( noun ) : weakness / weakling
✅️ صفت ( adjective ) : weak
✅️ قید ( adverb ) : weakly
با اکراه هم معنی می دهد
به طور ناچیزی
به مقدار کمی
اندکی
خیلی ناچیز
به صورت ضعیفی، به طرز ناچیزی، کمی

بپرس