weakling

/ˈwiːkl̩ɪŋ//ˈwiːkl̩ɪŋ/

معنی: کم بنیه، بی بنیه
معانی دیگر: (انسان یا جانور) کم بنیه، کم زور، ضعیف، ناتوان، کم هوش، سست عنصر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who is generally weak in body or character, or an animal that is generally weak in body.
مشابه: chicken, coward, jellyfish, lightweight, milksop, namby-pamby, pantywaist, patsy, pushover, runt, sissy, softy, twerp, wimp

جمله های نمونه

1. Don't be such a weakling!
[ترجمه گوگل]اینقدر ضعیف نباش!
[ترجمه ترگمان]این قدر ضعیف نباش!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He advised her badly, and she married a weakling.
[ترجمه گوگل]او را بد نصیحت کرد و او با مرد ضعیفی ازدواج کرد
[ترجمه ترگمان]به او بد اندرز می داد و زن ضعیف و ضعیفی زن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She married a weakling who turned into a bankrupt, and in helping save her husband she bankrupted her uncle.
[ترجمه گوگل]او با مرد ضعیفی که ورشکسته شد ازدواج کرد و برای نجات شوهرش عمویش را ورشکست کرد
[ترجمه ترگمان]زن با ضعیفی که تبدیل به ورشکستگی شد و به کمک شوهر خاله اش، شوهر خاله اش را شکست داد، ازدواج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Of course, there had to be the barrack weakling.
[ترجمه گوگل]البته باید ضعیف پادگان هم می بود
[ترجمه ترگمان]البته، در آنجا یک سربازخانه weakling وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She despised the weakling sentiments of Ewan Famber.
[ترجمه گوگل]او احساسات ضعیف یوان فامبر را تحقیر می کرد
[ترجمه ترگمان]احساسات weakling of را حقیر می شمرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The governor in Algeria, Chatel, was a weakling.
[ترجمه گوگل]فرماندار الجزایر، شاتل، فردی ضعیف بود
[ترجمه ترگمان]فرماندار الجزایر، Chatel، ضعیف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I'm a useless weakling, and I can't stand excitement.
[ترجمه گوگل]من یک ضعیفه بی مصرف هستم و نمی توانم هیجان را تحمل کنم
[ترجمه ترگمان]من آدم ضعیفی هستم و نمی توانم هیجان را تحمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Think that weakling is a worthy opponent?
[ترجمه گوگل]فکر می کنید ضعیف یک حریف شایسته است؟
[ترجمه ترگمان]آیا فکر می کنید که آن مرد ضعیف، یک حریف ارزشمند است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The author characterizes the central figure as a weakling.
[ترجمه گوگل]نویسنده شخصیت مرکزی را به عنوان یک فرد ضعیف توصیف می کند
[ترجمه ترگمان]نویسنده شخصیت مرکزی را ضعیف توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This weakling did not even play at hunting.
[ترجمه گوگل]این ضعیف حتی در شکار هم بازی نمی کرد
[ترجمه ترگمان]این weakling اصلا شکار نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Councilor Weakling, who knew that this was probably true, made no further protest.
[ترجمه گوگل]مشاور ویکلینگ، که می‌دانست این احتمالاً درست است، دیگر اعتراضی نکرد
[ترجمه ترگمان]مشاور weakling، که می دانست این احتمالا درست است، اعتراضی نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You're a coward and a weakling.
[ترجمه گوگل]شما یک ترسو و ضعیف هستید
[ترجمه ترگمان]تو آدم ترسو و ضعیفی هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One who lacks force of character ; a weakling.
[ترجمه گوگل]کسی که فاقد نیروی شخصیت است یک ضعیف
[ترجمه ترگمان]کسی که فاقد قدرت شخصیت است، ضعیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Can't you fight, weakling?
[ترجمه گوگل]نمیتونی بجنگی ضعیف؟
[ترجمه ترگمان]نمی توانی مبارزه کنی، ضعف کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You are a miserable weakling.
[ترجمه گوگل]تو یه ضعیفه بدبختی
[ترجمه ترگمان]تو آدم ضعیفی هستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کم بنیه (اسم)
weakling

بی بنیه (اسم)
weakling

انگلیسی به انگلیسی

• weak person (physically or emotionally)
weak
a weakling is someone who is physically weak; used showing disapproval.
you can also refer to someone that you think is weak in character as a weakling; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : weaken
✅️ اسم ( noun ) : weakness / weakling
✅️ صفت ( adjective ) : weak
✅️ قید ( adverb ) : weakly
ضعیف
لاغر مردنی

بپرس