• (1)تعریف: to attack or accost unexpectedly after lying in wait for. • مترادف: ambush, attack • مشابه: accost, ambuscade, assail, ensnare, entrap, snare, trap
- The stagecoach was waylaid on its way to the next town.
[ترجمه گوگل] کالسکه در راهش به سمت شهر بعدی کنار گذاشته شد [ترجمه ترگمان] دلیجان از راه رسیدن به شهر بعدی در کمین نشسته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: to hinder the progress of; intercept. • مترادف: intercept • مشابه: ambush, buttonhole, hinder, stop, trap
- Unexpected problems waylaid the construction project.
[ترجمه گوگل] مشکلات غیرمنتظره پروژه ساخت و ساز را به وجود آورد [ترجمه ترگمان] مشکلات غیرمنتظره در مورد پروژه ساخت وساز [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. They used to waylay him as he came out of the factory.
[ترجمه گوگل]زمانی که از کارخانه بیرون می آمد او را به او سر می دادند [ترجمه ترگمان]موقعی که از کارخانه بیرون می آمد، در کمین نشسته بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Greenpeace managed to assemble enough boats to waylay the ship at sea.
[ترجمه گوگل]Greenpeace موفق شد قایق های کافی برای هدایت کشتی در دریا جمع کند [ترجمه ترگمان]Greenpeace به اندازه کافی قایق های کوچک برای کمین کردن کشتی در دریا پیدا کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She might just waylay him and hit him with something heavy!
[ترجمه نفیسه] اون فقط میتوانست برایش کمین کند و با شی سنگین او را بزند
|
[ترجمه گوگل]او ممکن است او را به راه انداخت و با چیزی سنگین به او ضربه بزند! [ترجمه ترگمان]شاید فقط سر راهش کمین کرده باشد و با یک چیز سنگین به او حمله کند! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Amiss hovered in the gallery, hoping to waylay an informant.
[ترجمه گوگل]آمیس در گالری معلق بود، به این امید که یک خبرچین را راه بیندازد [ترجمه ترگمان]amiss در راهرو پرسه می زدند و امیدوار بودند که کمین کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She linger outside the theater to waylay him after the show.
[ترجمه گوگل]او در بیرون از تئاتر معطل می ماند تا بعد از نمایش او را به نمایش بگذارد [ترجمه ترگمان]او بیرون از تئاتر درنگ می کند تا بعد از نمایش به کمین او برود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He would often waylay me as I was going to class and produce a piece of paper from his pocket, often with a puzzle already on it.
[ترجمه گوگل]او اغلب در حالی که من به کلاس می رفتم من را به راه می انداخت و یک تکه کاغذ از جیبش بیرون می آورد که اغلب یک پازل روی آن بود [ترجمه ترگمان]او اغلب هنگام رفتن به کلاس، جلوی من می ایستد و یک تکه کاغذ از جیبش برایم تهیه می کند، که اغلب با معمایی که قبلا روی آن افتاده بود، سر و کار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Waylay:(35pts) Your Ambush critical hits have a 50/100% chance to reduce the target's melee and ranged attack speed by 30%, movement speed by 70% and prevent item use for 8 sec.
[ترجمه گوگل]Waylay: (35 امتیاز) ضربات حیاتی Ambush شما 50/100 درصد شانس کاهش غوغا و سرعت حمله برد هدف را تا 30 درصد، سرعت حرکت تا 70 درصد و جلوگیری از استفاده از آیتم به مدت 8 ثانیه دارند [ترجمه ترگمان]Waylay: (۳۵ پیاستر)ضربه های حیاتی ambush شما یک فرصت ۵۰ \/ ۱۰۰ % برای کاهش دادن به آشوب هدف دارند و با سرعت ۳۰ %، سرعت حرکت تا ۷۰ % و جلوگیری از استفاده مورد استفاده برای ۸ ثانیه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He and his partners liked to waylay travelers at night.
[ترجمه گوگل]او و شرکای خود دوست داشتند مسافران را در شب به راه بیندازند [ترجمه ترگمان]او و همکارانش شب هنگام در کمین مسافران کمین نشسته بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He would often waylay me as I was going to class and produce a piece of paper from his pocket, often with a puzzle already on it. The puzzles were usually mathematical or logical.
[ترجمه گوگل]او اغلب در حالی که من به کلاس می رفتم من را به راه می انداخت و یک تکه کاغذ از جیبش بیرون می آورد که اغلب یک پازل روی آن بود معماها معمولاً ریاضی یا منطقی بودند [ترجمه ترگمان]او اغلب هنگام رفتن به کلاس، جلوی من می ایستد و یک تکه کاغذ از جیبش برایم تهیه می کند، که اغلب با معمایی که قبلا روی آن افتاده بود، سر و کار دارد The معمولا ریاضی یا منطقی بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She lingered outside the theater to waylay him after the show.
[ترجمه گوگل]او بیرون از تئاتر درنگ کرد تا بعد از نمایش او را به او نشان دهد [ترجمه ترگمان]بعد از نمایش در بیرون تئاتر معطل شد تا سر راهش قرار بگیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. They came to his home uninvited once or twice and they would waylay him as he emerged from work at the factory.
[ترجمه گوگل]آنها یکی دو بار بدون دعوت به خانه او آمدند و در حالی که از کار در کارخانه بیرون می آمد او را به سر می بردند [ترجمه ترگمان]آن ها یکی دو بار به خانه او آمدند و هنگامی که از کار در کارخانه به راه می افتادند، در کمین او می نشستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Yes, I could be in some danger - and there was an attempt to waylay me today.
[ترجمه گوگل]بله، ممکن است در خطری قرار داشته باشم - و امروز تلاشی برای سرکوب من انجام شد [ترجمه ترگمان]بله، من می توانستم در خطر باشم - و امروز تلاش برای کمین کردن من بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. So that the dark could attempt to find a way to waylay real ascension causing earth to sink into extinction.
[ترجمه گوگل]به طوری که تاریکی بتواند راهی برای عروج واقعی پیدا کند که باعث غرق شدن زمین در انقراض شود [ترجمه ترگمان]بنابراین، تاریکی می تواند راهی پیدا کند تا راهی پیدا کند تا در معرض خطر قرار بگیرد و باعث شود زمین در معرض خطر غرق شدن قرار گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. How stupid of me that after the failed surprise on the ride to Scwetzingen, I had been afraid to waylay Hanna and see what she was like as a conductor.
[ترجمه گوگل]چقدر احمقانه بودم که بعد از سورپرایز ناموفق در سواری به Scwetzingen، ترسیدم که هانا را کنار بگذارم و ببینم او به عنوان یک رهبر ارکستر چگونه است [ترجمه ترگمان]چقدر احمق بودم که بعد از این که در راه رفتن به Scwetzingen غافلگیر شدم، می ترسیدم به سر راه بروم و ببینم که او به عنوان رهبر ارکستر چه شکلی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The dark use those of fame again and again through their interconnections to all others who worship them to waylay global ascension.
[ترجمه گوگل]تاریک ها بارها و بارها از کسانی که شهرت دارند از طریق پیوندهای متقابل خود با دیگرانی که آنها را می پرستند برای عروج جهانی استفاده می کنند [ترجمه ترگمان]استفاده تاریک از آن ها دوباره و دوباره از طریق اتصالات خود به همه دیگر که آن ها را پرستش می کنند تا مانع صعود جهانی شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
کمین کردن (فعل)
stalk, ambush, lurk, scupper, waylay
در کمین کسی نشستن (فعل)
waylay
انگلیسی به انگلیسی
• ambush, lie in wait; attack from an ambush; rob, plunder; intercept, approach unexpectedly if you waylay someone, you stop them when they are going somewhere, in order to talk to them; an old-fashioned word. to waylay someone also means to stop them and attack them or steal something from them; an old-fashioned word.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: To ambush or stop someone unexpectedly 🤺 🔍 مترادف: Ambush ✅ مثال: The robbers waylaid the travelers on the dark road.
عین اجل معلق پیدا شدن/سر رسیدن.
to wait for and then stop someone, especially either to attack or talk to that person منتظر ماندن و سپس متوقف کردن کسی، به خصوص برای حمله یا صحبت با او، در کمین کسی نشستن A man on his way to deposit $12, 000 in a bank was waylaid by two men who snatched his bag. ... [مشاهده متن کامل]
The robbers waylaid the businessman on his way to the bank and stole his money. I was waylaid by my boss on my way out of the office and ended up working late. The police waylaid the suspect at the airport and arrested him. Synonym; ambush
waylay = to wait for and then stop someone, especially either to attack or talk to that person waylay = ambush = attack
۱. کمین ( کسی را ) کشیدن، سر راه ( کسی ) کمین کردن ۲. [برای سرقت آزار و مانند آن] سر راه ( کسی ) سبز شدن
کمین کسی را کشیدن
متوقف کردن، تداخل ایجاد کردن، مداخله کردن، مزاحم شدن، برهم زدن، جلوی کسی را گرفتن