waxy

/ˈwæksi//ˈwæksi/

معنی: مومی، مومی شکل، پراز موم
معانی دیگر: پر موم، موم اندود، ساخته شده از موم، موم مانند، موم سان، ع عصبانی، خشمگین

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: waxier, waxiest
مشتقات: waxily (adv.), waxiness (n.)
(1) تعریف: made of, covered with, or having an abundance of wax.

(2) تعریف: resembling or suggesting wax.

جمله های نمونه

1. Succulents often have thick waxy cuticles to minimize water loss.
[ترجمه گوگل]ساکولنت ها اغلب دارای کوتیکول های مومی ضخیم هستند تا از دست دادن آب به حداقل برسند
[ترجمه ترگمان]Succulents اغلب دارای پوشش مومی ضخیمی برای به حداقل رساندن اتلاف آب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Choose small waxy potatoes for the salad.
[ترجمه گوگل]برای سالاد سیب زمینی های مومی کوچک انتخاب کنید
[ترجمه ترگمان]سیب زمینی مومی کوچک برای سالاد انتخاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The cheese has a red waxy rind.
[ترجمه گوگل]پنیر دارای پوست مومی قرمز رنگ است
[ترجمه ترگمان]پنیر پوست مومی شکل و مومی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It has a soft, waxy nature and chemically it is important to know that it is insoluble in water.
[ترجمه گوگل]طبیعتی نرم و مومی شکل دارد و از نظر شیمیایی مهم است که بدانید در آب نامحلول است
[ترجمه ترگمان]این ماده دارای ماهیتی نرم و مومی است و به طور شیمیایی مهم است که بدانید در آب نامحلول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Cholesterol is a white, waxy solid with a soapy feel which is virtually insoluble in water.
[ترجمه گوگل]کلسترول یک جامد سفید و مومی شکل با حالت صابونی است که عملاً در آب نامحلول است
[ترجمه ترگمان]کلسترول سفید و موم دار با احساس soapy است که عملا در آب نامحلول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His complexion evokes the onetime Cleveland racketeer, Waxy Gordon.
[ترجمه گوگل]رنگ چهره او تداعی کننده واکسی گوردون بازیکن سابق کلولند است
[ترجمه ترگمان]رنگ چهره او، \"onetime Cleveland\" و \"waxy گوردون\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A thin waxy slip of poison ivy was entwined around one of the legs.
[ترجمه گوگل]یک لغزش مومی نازک از پیچک سمی دور یکی از پاها پیچیده شده بود
[ترجمه ترگمان]یک تکه از پیچک سمی به دور یکی از پاهایش پیچیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This manifested itself partly in his waxy parchment-like complexion and a habit of sitting in an increasingly hunched posture.
[ترجمه گوگل]این خود را تا حدی در رنگ پوست مومی مانند و عادت به نشستن در حالت فزاینده ای خمیده نشان داد
[ترجمه ترگمان]این خود را تا حدی در چهره رنگ پریده و موم مانندش نشان می داد و عادت نشستن در حالت قوز دار به طور فزاینده ای قوز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Into it he crumbled a waxy plug of cocoa, stirred in ground bay leaf, salt, and sugar.
[ترجمه گوگل]او یک شاخه مومی شکل کاکائو را در آن خرد کرد و با برگ بو، نمک و شکر مخلوط کرد
[ترجمه ترگمان]به درون آن یک قطعه کاکائو ریخته بود، با برگ و برگ و نمک و شکر به جنبش درآمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In winter the long, waxy leaves of both species serve as natural thermometers, drooping as limp as the ears of a basset hound when the temperature nears zero.
[ترجمه گوگل]در زمستان، برگ‌های مومی شکل و دراز هر دو گونه به عنوان دماسنج طبیعی عمل می‌کنند و زمانی که دما نزدیک به صفر می‌شود، مانند گوش‌های سگ‌های تازی بی‌حال می‌افتند
[ترجمه ترگمان]در زمستان برگ های long هر دو گونه به عنوان thermometers طبیعی در نظر گرفته می شوند و وقتی دما به صفر نزدیک می شود، وقتی هوا به صفر نزدیک می شود، به زمین می افتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Improvement and utilization of waxy wheat were also discussed.
[ترجمه گوگل]بهبود و استفاده از گندم مومی نیز مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]همچنین بهبود و استفاده از گندم مومی مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The modification of waxy corn starch paste by microwave irradiation was studied.
[ترجمه گوگل]اصلاح خمیر نشاسته ذرت مومی با تابش مایکروویو مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]اصلاح خمیر نشاسته ذرت با تابش مایکروویو مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Certain aphids seem to prefer waxy leaves, whereas other species are repelled by them.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد برخی از شته ها برگ های مومی شکل را ترجیح می دهند، در حالی که گونه های دیگر توسط آنها دفع می شوند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که شته ها برگ های مومی را ترجیح می دهند، در حالی که گونه های دیگر از آن ها دفع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The waxy wheat lines were bred through backcross method using induced waxy wheat line TN-1 and 3 Guangdong local non-waxy wheat cultivar (the recurrent parents).
[ترجمه گوگل]لاین های گندم مومی از طریق روش بک کراس با استفاده از لاین گندم مومی القایی TN-1 و 3 رقم گندم محلی غیر مومی گوانگدونگ (والدین مکرر) پرورش داده شدند
[ترجمه ترگمان]در روش backcross، از طریق روش backcross با استفاده از ردیف گندم مومی TN - ۱ و ۳ رقم گندم غیر مومی محلی Guangdong (والدین تکراری)پرورش داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مومی (صفت)
waxen, waxy

مومی شکل (صفت)
waxen, waxy

پر از موم (صفت)
waxy

تخصصی

[نساجی] واکسی - نرم - مومی - رزینی

انگلیسی به انگلیسی

• resembling or made of wax; covered with wax; soft, readily shaped; smooth (as of a floor); furious (british)
something that is waxy looks or feels like wax, or contains a lot of wax.

پیشنهاد کاربران

waxy ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: مومی
تعریف: مربوط به موم یا از جنس آن
براق

بپرس