watershed

/ˈwɑːtərˌʃed//ˈwɔːtəʃed/

معنی: اب پخشان
معانی دیگر: (جغرافی) آب پخشان، جلگه ی رودخانه، آبگیر رودخانه، منطقه ای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the area of land that drains into a river, river system, lake, or the like.

(2) تعریف: a ridge of high land that separates two such drainage areas.

(3) تعریف: the point at which a significant change occurs in positions, opinions, or events.

- Marriage was the watershed of his life.
[ترجمه احسان] ازدواج، نقطه عطف زندگی او بود
|
[ترجمه محمدرضا شاهمرادی] ازدواج نقطه عطفی در زندگی اش بود
|
[ترجمه گوگل] ازدواج نقطه عطف زندگی او بود
[ترجمه ترگمان] ازدواج the زندگی او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Darwin's theory of evolution was a watershed dividing the old way of thinking from the new.
[ترجمه گوگل]نظریه تکامل داروین نقطه عطفی بود که روش قدیم را از تفکر جدید جدا می کرد
[ترجمه ترگمان]نظریه تکامل داروین یک watershed بود که روش قدیمی تفکر را از نو تقسیم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The year 1969 was a watershed in her life - she changed her career and changed her partner.
[ترجمه گوگل]سال 1969 نقطه عطفی در زندگی او بود - او حرفه خود را تغییر داد و شریک زندگی خود را تغییر داد
[ترجمه ترگمان]سال ۱۹۶۹، نقطه عطفی در زندگی او بود - او شغل خود را تغییر داد و شریک زندگی خود را تغییر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The meeting has the potential to be a watershed event.
[ترجمه گوگل]این نشست پتانسیل یک رویداد آبخیز را دارد
[ترجمه ترگمان]این نشست پتانسیل یک رویداد watershed را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. With the strike, a historical watershed in the development of the trade union movement was reached.
[ترجمه گوگل]با این اعتصاب، به نقطه عطفی تاریخی در توسعه جنبش سندیکایی رسید
[ترجمه ترگمان]با این اعتصاب، یک حوزه تاریخی در توسعه جنبش اتحادیه تجاری به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her visit to India proved to be a watershed in her life.
[ترجمه گوگل]سفر او به هند نقطه عطفی در زندگی او بود
[ترجمه ترگمان]سفر او به هند ثابت کرد که در زندگی او یک حوزه آبخیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Our marriage was at a watershed.
[ترجمه گوگل]ازدواج ما در یک نقطه عطف بود
[ترجمه ترگمان]زندگی زناشویی ما در a بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The granting of the vote represented a watershed for the rights of women.
[ترجمه گوگل]اعطای رأی نشان دهنده نقطه عطفی برای حقوق زنان بود
[ترجمه ترگمان]اعطای حق رای یک حوزه آبخیز برای حقوق زنان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The 19th century marked a watershed between the country's agricultural past and its industrial future.
[ترجمه گوگل]قرن نوزدهم نقطه عطفی بین گذشته کشاورزی کشور و آینده صنعتی آن بود
[ترجمه ترگمان]قرن نوزدهم نقطه عطفی بین گذشته کشاورزی این کشور و آینده صنعتی آن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The 1932 election represented a watershed in American politics.
[ترجمه Mm] انتخابات ۱۹۳۲ نقطه عطفی بود در سیاست امریکار
|
[ترجمه گوگل]انتخابات 1932 نقطه عطفی در سیاست آمریکا بود
[ترجمه ترگمان]انتخابات سال ۱۹۳۲ یک حوزه سیاسی در سیاست آمریکا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. However, the 1961 Plowden reforms were the watershed for modern planning, monitoring and control of public expenditure.
[ترجمه گوگل]با این حال، اصلاحات پلودن در سال 1961 نقطه عطفی برای برنامه ریزی مدرن، نظارت و کنترل مخارج عمومی بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، اصلاحات Plowden ۱۹۶۱ حوزه برنامه ریزی مدرن، نظارت و کنترل مخارج عمومی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Replacing a viable watershed will serve this desert city better than creating another golf course or housing development.
[ترجمه گوگل]جایگزینی یک حوضه آبخیز پایدار به این شهر کویری بهتر از ایجاد یک زمین گلف یا توسعه مسکن دیگر کمک می کند
[ترجمه ترگمان]جایگزینی یک حوزه عملی برای این شهر صحرایی بهتر از ایجاد یک زمین گلف دیگر یا توسعه مسکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The 1950s were a watershed for mainstream psychology.
[ترجمه گوگل]دهه 1950 نقطه عطفی برای روانشناسی جریان اصلی بود
[ترجمه ترگمان]دهه ۱۹۵۰ حوزه روانشناسی اصلی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Environmentalists warn that deforestation of this critical watershed area could have disastrous consequences for downstream regions.
[ترجمه گوگل]کارشناسان محیط زیست هشدار می دهند که جنگل زدایی این حوزه حیاتی می تواند عواقب فاجعه باری برای مناطق پایین دست داشته باشد
[ترجمه ترگمان]متخصصان محیط زیست هشدار می دهند که جنگل زدایی این حوزه آبخیز حیاتی می تواند پیامدهای ناگواری برای مناطق پایین دست داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That legislation was a cultural and political watershed; our country was still deluged with headline news detailing the ongoing struggle.
[ترجمه گوگل]آن قانون یک نقطه عطف فرهنگی و سیاسی بود کشور ما هنوز غرق در تیتر اخباری بود که جزئیات مبارزه جاری را شرح می داد
[ترجمه ترگمان]این قانون یک حوزه فرهنگی و سیاسی بود؛ کشور ما هنوز با تی تر اخبار در جریان مبارزه مداوم مواجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اب پخشان (اسم)
divide, watershed

تخصصی

[سینما] نقطه عطف
[عمران و معماری] آبخیز - آب پخشان - حوزه آبخیز - حوزه آبریز - حوزه آبگیر - آبگیر - بارشسرا - سرابان
[زمین شناسی] حوزه آبخیز
[] خط الرأس، آب پخشان
[آب و خاک] حوزه آبخیز،حوزه زهکشی

انگلیسی به انگلیسی

• ridge or high area dividing land drained by different rivers or systems; area which drains into a river; point of change, turning point
a watershed is an event or time which marks the beginning of a new stage in something.

پیشنهاد کاربران

هم معنی حوزه آبریز ( معنای اصلی ) ، و هم نقطه عطف یا لحظه سرنوشت ساز ( معنای استعاری ) .
### ۱. معنای اصلی: حوزه آبریز ( Geographical meaning )
ریشه این معنی از طبیعت میاد:
- در جغرافیا، watershed به منطقه ای گفته می شه که آب باران یا برف ذوب شده از سراشیبی هاش به یک رودخانه، دریاچه یا آبگیر مشخص جاری می شه.
...
[مشاهده متن کامل]

- این منطقه مثل یک "تقسیم کننده طبیعی" عمل می کنه؛ آب هایی که در دو طرفش می افتن، ممکنه به دو رود مختلف بریزن.
🔹 ریشه لغوی:
"Water" = آب
"Shed" = ریختن، جاری شدن
پس: watershed = جایی که آب به دو سمت جاری می شه
- - -
### ۲. معنای استعاری: نقطه عطف ( Figurative meaning )
این معنی از مفهوم تغییر جهت گرفته شده:
- همون طور که در یک watershed طبیعی، آب ها از یک نقطه به دو مسیر متفاوت می رن، در زندگی یا تاریخ هم گاهی یک لحظه می تونه مسیر آینده رو عوض کنه.
- بنابراین، واژه ی "watershed" در زبان انگلیسی استعاره ای شده برای لحظه ای که بعدش همه چیز تغییر می کنه.
📌 به عبارت ساده:
> درست مثل یک تپه که از اون به بعد مسیر آب عوض می شه، بعضی لحظه ها هم مسیر زندگی، سیاست، تاریخ یا احساسات رو عوض می کنن.
- - -
### نمونه مقایسه برای درک بهتر:
جغرافیایی :This river lies in a large watershed. رودخانه در یک حوزه آبریز بزرگ قرار داره.
استعاری |:That speech was a watershed moment in civil rights history. آن سخنرانی نقطه عطفی در تاریخ حقوق مدنی بود؛ بعد از آن مسیر جامعه عوض شد.
### Meaning of "watershed" in English and Persian
1. Literal meaning ( geographical ) :
A watershed is an area of land where all the water drains into a common outlet, such as a river or lake.
فارسی: حوزه آبریز، منطقه ای که آب باران در آن جمع شده و به یک رود یا دریاچه می ریزد.
2. Figurative meaning ( common ) :
A watershed is a critical turning point or a moment of important change in history, life, or events.
فارسی: نقطه عطف، تغییر بزرگ، لحظهٔ سرنوشت ساز
- - -
### Common collocations with "watershed"
- watershed moment ( لحظه سرنوشت ساز )
- watershed event ( رویداد مهم )
- watershed decision ( تصمیم تعیین کننده )
- political watershed ( نقطه عطف سیاسی )
- cultural watershed ( تغییر فرهنگی عمده )
- - -
### Natural English Sentences Persian Translation
1. The invention of the internet was a watershed moment in human history.
اختراع اینترنت یک لحظه سرنوشت ساز در تاریخ بشر بود.
2. The 9/11 attacks were a political watershed for the United States.
حملات ۱۱ سپتامبر یک نقطه عطف سیاسی برای ایالات متحده بود.
3. Winning that award was a watershed in her acting career.
بردن آن جایزه، نقطه عطفی در حرفه بازیگری او بود.
4. This year marks a watershed in climate policy.
امسال یک نقطه عطف در سیاست های اقلیمی به شمار می رود.
- - -
### Short Conversation in English Persian Translation
A: Do you remember the moment you decided to change your career?
یادت میاد اون لحظه ای که تصمیم گرفتی شغلتو عوض کنی؟
B: Yes, it was a real watershed moment for me. I was tired of the routine.
آره، واقعاً یک لحظه سرنوشت ساز برای من بود. از یکنواختی خسته شده بودم.
- - -
A: That speech was powerful.
اون سخنرانی خیلی تأثیرگذار بود.
B: Absolutely. It felt like a cultural watershed.
کاملاً. مثل یک نقطه عطف فرهنگی بود.
chatgpt

Watershed management : آبخیزداری
Watershed protection: حفاظت حوزه - آبخیز
Watershed moment : نقطه عطف از نظر زمانی
Watershed event : نقطه عطف از نظر حادثه
In a broader context, a watershed is a significant event or turning point in history, culture, or personal life
یک رویداد مهم یا نقطه عطف در تاریخ، فرهنگ یا زندگی شخصی
The invention of the printing press was a watershed event in the history of communication and education.
...
[مشاهده متن کامل]

The election of the first female president marked a watershed moment for gender equality and women's rights.
The loss of her job was a watershed event in her life, forcing her to reevaluate her career path and priorities.

منابع• http://pnrsolution.org/Datacenter/Vol5/Issue3/17.pdf• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/watershed
آبخیز واحدی هیدرولوژیک است که به عنوان واحد فیزیکی, بیولوژیکی, سیاسی, اجتماعی و اقتصادی برای طراحی ومدیریت منابع طبیعی ( آب, خاک, پوشش گیاهی ) پذیرفته شده است.
به عبارت دیگر آبخیز منطقه ای توپوگرافی است که توسط یک سیستم رودخانه زهکشی میشود.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/watershed
1. خط تقسیم بین دو سیستم رودخانه مجاور، مانند خط الراس
2. دوره یا عامل مهمی که به عنوان خط جداکننده عمل می کند
3. خط الراس یا قسمتی از زمین های مرتفع که مناطق زهکشی شده توسط رودخانه ها یا سیستم های رودخانه های مختلف را تقسیم می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

۴. منطقه یا ناحیه ای که توسط رودخانه، نهر و غیره تخلیه می شود. منطقه زهکشی
۵. ایالات متحده
منطقه ای که توسط یک رودخانه یا سیستم رودخانه تخلیه می شود
۶. تشکیل یک حوزه آبخیز.
۷. نقطه مهم تقسیم یا انتقال بین دو فاز، شرایط و غیره
مثال:
The treaty to ban war in space may prove to be one of history's great watersheds
۸. نقطه عطف مهمی که بر عمل، عقیده و غیره تأثیر می گذارد.

نقطه عطف
زمان یا عمل سرنوشت ساز
بر اساس دیکشنری لانگمن:
an event or time when important changes happen in history or in your life
SYN turning point
زمان پخش برنامه های مناسب بزرگسالان ( 9 شب تا 6 صبح )
معمولاً watershed moment به معنای نقطه عطف است.
2012was a watershed moment for Japanese.
1 - نقطه عطف
2 - زمین بلندی که بین دو رودخانه قرار می گیرد.
The watershed means the time when TV programmes which might be unsuitable for children can be broadcast
آبخیز
نقطه ی عطف
https://www. merriam - webster. com/dictionary/watershed
حوضه آبریز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس