waterlogged

/ˈwɒtərˌlɑːɡd//ˈwɔːtəlɒɡd/

معنی: از اب اشباع
معانی دیگر: خیس آب، غرق آب، اشباع از آب، سیراب، آبگین، پراب، سنگین، خیس در اب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: flooded so as to be heavy and difficult to manage.

- The crew could not maneuver the waterlogged ship.
[ترجمه گوگل] خدمه نمی توانند کشتی غرقابی را مانور دهند
[ترجمه ترگمان] کارکنان کشتی نمی توانستند از در آب عبور کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: overly soaked or saturated with water.

- waterlogged farmland
[ترجمه گوگل] زمین های کشاورزی پر آب
[ترجمه ترگمان] زمین های کشاورزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Heavy rain meant the pitch was waterlogged.
[ترجمه گوگل]باران شدید باعث شد زمین غرق شده باشد
[ترجمه ترگمان]باران سنگین به معنای آب شدن آب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The match is off because of a waterlogged pitch.
[ترجمه گوگل]بازی به دلیل آبگرفتگی زمین تعطیل است
[ترجمه ترگمان]این مسابقه به دلیل زیر آب از آب در نظر گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They couldn't play because the pitch was waterlogged.
[ترجمه گوگل]آنها نتوانستند بازی کنند زیرا زمین پر آب بود
[ترجمه ترگمان]نمی توانستند بازی کنند چون زمین از آب پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Large tracts of land will be waterlogged and rendered saline, and innumerable species of wildlife destroyed for ever.
[ترجمه گوگل]بخش‌های بزرگی از زمین غرقاب شده و شور خواهند شد و گونه‌های بی‌شماری از حیات وحش برای همیشه نابود خواهند شد
[ترجمه ترگمان]زمین های بزرگی از زمین از بین خواهند رفت و نمک و انواع بی شمار حیات وحش را برای همیشه از بین خواهند برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A farmyard midden may become waterlogged, its decomposition anaerobic, and substances may be leached out by rain.
[ترجمه گوگل]یک حیاط مزرعه ممکن است غرقاب شود، تجزیه آن غیرهوازی است و مواد ممکن است در اثر باران شسته شوند
[ترجمه ترگمان]ممکن است زمین های صحرایی در حال آب شدن باشد، تجزیه بی هوازی و مواد ممکن است با باران رفع شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Most of the apparent paths led into long waterlogged hollows.
[ترجمه گوگل]بیشتر مسیرهای ظاهری به گودال های طولانی غرقاب منتهی می شدند
[ترجمه ترگمان]بیشتر راه های آشکار منتهی به دره های دراز از آب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dead plants can not rot properly in the waterlogged soil.
[ترجمه گوگل]گیاهان مرده نمی توانند به درستی در خاک غرقاب پوسیده شوند
[ترجمه ترگمان]گیاهان مرده را نمی توان به درستی در خاک آب از دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All the others ties were postponed because of waterlogged grounds.
[ترجمه گوگل]همه روابط دیگر به دلیل آبگرفتگی زمین به تعویق افتاد
[ترجمه ترگمان]همه روابط دیگر به دلیل زمین های زیر آب به تعویق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The ground was still too waterlogged for sowing rice.
[ترجمه رعنا] زمین کشت برنج بشدت اب دارد.
|
[ترجمه رعنا] زمین برای کاشت برنج اب زیادی دارد.
|
[ترجمه رعنا] زمین برای کاشت برنج باید غرق اب باشد.
|
[ترجمه آرین هراتی] زمین بیش از آن زیر آب بود که بشود در آن برنج کاشت.
|
[ترجمه گوگل]زمین هنوز برای کاشت برنج بسیار پر آب بود
[ترجمه ترگمان]زمین هنوز پر از آب بود برای کاشت برنج
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The table in the snooker room is waterlogged, its baize stained and its wooden sides cracked.
[ترجمه گوگل]میز اتاق اسنوکر پر از آب است، بایز آن لکه دار شده و کناره های چوبی آن ترک خورده است
[ترجمه ترگمان]می زی در اتاق نشیمن خیس از آب است و کناره های چوبی آن ترک خورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The game was cancelled because the field was waterlogged.
[ترجمه گوگل]بازی به دلیل پر آب بودن زمین لغو شد
[ترجمه ترگمان]این بازی به دلیل آب شدن زمین لغو شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Above this the soil has become waterlogged.
[ترجمه گوگل]بالای این خاک غرقاب شده است
[ترجمه ترگمان]در بالای این خاک، خاک از آب در آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Waterlogged, he perched on top of the cabin and soon gurgled his song.
[ترجمه گوگل]غرق آب، بالای کابین نشست و به زودی آوازش را غرغر کرد
[ترجمه ترگمان]به بیت بالای کابین نشسته بود و به زودی ترانه خود را به صدا درمی آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It must not be waterlogged, but when improved with garden compost or manure it is ideal.
[ترجمه گوگل]نباید غرق آب شود، اما وقتی با کمپوست باغی یا کود دامی اصلاح شود ایده آل است
[ترجمه ترگمان]باید آب از آب در بیاید، اما وقتی با کمپوست کردن علف های هرز و کود شیمیایی بهبود پیدا کرد، ایده آل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از اب اشباع (صفت)
waterlogged

تخصصی

[خاک شناسی] مانداب
[آب و خاک] زمین های ماندابی،زمین های مرطوب
[عمران و معماری] ترشده از آب - مانداب
[زمین شناسی] تر شده از آب -مانداب

انگلیسی به انگلیسی

• soggy; saturated with water
waterlogged ground is so wet that it cannot soak up any more water and a layer of water remains on the surface.
saturated with water, soaked with water

پیشنهاد کاربران

1. ( زمین ) غرق اب. خیسِ آب. سیراب 2. ( قایق و غیره ) اب گرفته. پر از آب
مثال:
a waterlogged course
یک زمین بازی خیس ِ آب
آب دار
آب گرفته
وسیله یا چیزی که کامل از آب خیس شده یا خیس خورده

بپرس