watchfulness

/ˈwɒt͡ʃfəlnəs//ˈwɒt͡ʃfəlnəs/

معنی: دقیق، مراقبت، هشیاری، پاسداری
معانی دیگر: watchful مواظب، مراقب، پاسدار، بی خواب

جمله های نمونه

1. Their watchfulness is also dramatically increased, so that they can make maximum use of their excellent sense of vision.
[ترجمه گوگل]هوشیاری آنها نیز به طور چشمگیری افزایش یافته است، به طوری که می توانند حداکثر استفاده را از حس بینایی عالی خود داشته باشند
[ترجمه ترگمان]مراقبت آن ها نیز به طور چشمگیری افزایش می یابد، به طوری که آن ها بتوانند حداکثر استفاده از حس عالی آن ها را به کار ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The escort and the universal watchfulness had completely isolated him.
[ترجمه گوگل]اسکورت و مراقبت جهانی او را کاملا منزوی کرده بود
[ترجمه ترگمان]اسکورت و هشیاری همگانی او را از هم جدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Pastoral Crosier - The emblem of a shepherd's watchfulness over his flock, and denotes episcopal jurisdiction and authority.
[ترجمه گوگل]پاستورال کراسیر - نماد مراقبت چوپان بر گله خود، و نشان دهنده صلاحیت و اقتدار اسقفی است
[ترجمه ترگمان]Crosier معنوی - نماد مراقبت چوپانی از گله اش می شود و صلاحیت و اختیارات اسقفان را مشخص می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There is a watchfulness for the loneliness to reveal itself.
[ترجمه گوگل]مراقبه ای هست که تنهایی خودش را آشکار کند
[ترجمه ترگمان]مراقبت از تنهایی برای آشکار شدن خود وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Wakefulness, watchfulness, and bellicosity make a good hunter.
[ترجمه گوگل]بیداری، هوشیاری و جنگ طلبی شکارچی خوبی می سازد
[ترجمه ترگمان]مراقبت، مراقبت و bellicosity یک شکارچی خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Your watchfulness alone ought to be enough to make people back off.
[ترجمه گوگل]هوشیاری شما به تنهایی برای عقب نشینی مردم کافی است
[ترجمه ترگمان]مراقبت تو باید کافی باشه که مردم رو عقب بندازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A due watchfulness on the movements of the enemy was maintained.
[ترجمه گوگل]مراقب تحرکات دشمن بود
[ترجمه ترگمان]مراقبت دقیقی از حرکات دشمن حفظ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The emblem of a shepherd's watchfulness over his flock, and denotes episcopal jurisdiction and authority.
[ترجمه گوگل]نشان مراقبت چوپان بر گله خود، و نشان دهنده صلاحیت و اقتدار اسقفی است
[ترجمه ترگمان]مراقبت یک چوپان بر گله او، و بیانگر صلاحیت و اختیارات اسقفان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Purists conceived of masculinity as a never-ending battle, requiring constant watchfulness and careful supervision.
[ترجمه گوگل]ناب گرایان مردانگی را نبردی بی پایان می دانستند که مستلزم مراقبت مداوم و نظارت دقیق است
[ترجمه ترگمان]purists به مردانگی به عنوان یک نبرد پایان ناپذیر فکر می کرد و مستلزم مراقبت مداوم و نظارت دقیق بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These are not the only points to which you look for vigilant watchfulness.
[ترجمه گوگل]اینها تنها نکاتی نیستند که شما به دنبال مراقبت هوشیارانه به آنها هستید
[ترجمه ترگمان]این تنها امتیازی نیست که شما برای مراقبت هشیار خود به آن نگاه می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His whole life hung on these two words : watchfulness and supervision.
[ترجمه گوگل]تمام زندگی او به این دو کلمه وابسته بود: مراقب و نظارت
[ترجمه ترگمان]تمام زندگیش روی این دو کلمه متمرکز شده بود: مراقبت و مراقبت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The typical expression of the breed is one of watchfulness.
[ترجمه گوگل]بیان معمولی این نژاد عبارت از هوشیاری است
[ترجمه ترگمان]حالت معمول این نژاد یک نوع مراقبت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The State Department said we preferred a peaceful solution, and our ambassador to South Korea, Jim Laney, described our position as one of watchfulness, firmness, and patience.
[ترجمه گوگل]وزارت امور خارجه گفت که ما یک راه حل مسالمت آمیز را ترجیح می دهیم و سفیر ما در کره جنوبی، جیم لین، موضع ما را به عنوان مواضع مراقب، قاطعیت و صبر توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]وزارت امور خارجه گفت که ما یک راه حل صلح آمیز را ترجیح می دهیم و سفیر ما در کره جنوبی، جیم Laney، موقعیت ما را به عنوان یکی از مراقبت، ثبات و صبر توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دقیق (اسم)
watchfulness

مراقبت (اسم)
attention, care, contemplation, tendance, vigilance, meditation, surveillance, watch, guarding, watchfulness, observation, concentration, look-out

هشیاری (اسم)
awareness, sharpness, watchfulness, sobriety

پاسداری (اسم)
watch, watchfulness, patrol

انگلیسی به انگلیسی

• alertness, vigilance; carefulness, caution

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : watch
✅️ اسم ( noun ) : watch / watcher / watchfulness
✅️ صفت ( adjective ) : watchable / watchful
✅️ قید ( adverb ) : watchfully
مراقبت
مواظبت

بپرس