watched

جمله های نمونه

1. i watched by his bedside until morning
تا صبح در کنار بسترش شب زنده داری کردم.

2. i watched the chickens hatch
من از تخم بیرون آمدن جوجه ها را تماشا کردم.

3. she watched her opportunity
او منتظر فرصت بود.

4. we watched for the train
ما منتظر ترن شدیم.

5. we watched the cars that were traversing along the road
اتومبیل هایی را که در راستای جاده حرکت می کردند تماشا کردیم.

6. we watched the snow fall on the mountain
ما ریزش برف بر کوه را تماشا کردیم.

7. we watched the soldiers depart for the front
ما شاهد رهسپار شدن سربازان به جبهه بودیم.

8. a watched pot never boils
دیگی که به آن نگاه بکنند هرگز جوش نمی آید،اگر اقدام نکنی و به انتظار این باشی که چیزها خود بخود انجام بشوند مایوس خواهی شد

9. they are being watched by the police
پلیس آنها را تحت نظر دارد.

10. his interest developed as he watched her
همان طور که به او نگاه می کرد علاقه اش بیشتر می شد.

11. i sank into a chair and watched t. v.
در صندلی فرورفتم و تلویزیون تماشا کردم.

12. they stood on the shore and watched the sea birds
آنان در ساحل ایستادند و پرندگان دریا را تماشا کردند.

13. iraj threw stones in the lake and watched the ripples
ایرج در دریاچه سنگ انداخت و امواج کوچک را تماشا کرد.

پیشنهاد کاربران

قبلا تماشا کردن
تماشا کرد
watched
? She loves to be watched : آیا دوست داره که بقیه نگاهِش کنن ؟
تحت نظر، تحت مراقبت ( صفت )
تماشا کردن ( زمان گذشته )
دیده شده بود
تحت نظر کسی بودن، تحت سرپرستی کسی بودن هم میده، سایه بالاسر داشتن
محفوظ شده

بپرس