wastage

/ˈweɪstɪdʒ//ˈweɪstɪdʒ/

معنی: کاهش، ضایعات، اتلاف، تضییع، تفریط کاری
معانی دیگر: اسراف، هرزگساری، نفله سازی، هدردهی، بر باد دهی، تبست ها، تباهان، تباهش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: loss through wear, deterioration, destruction, erosion, or the like.

(2) تعریف: anything wasted or lost through waste.

- the wastage of war
[ترجمه گوگل] هدر دادن جنگ
[ترجمه ترگمان] هدر رفتن جنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. You must allow for five per cent wastage in transit.
[ترجمه گوگل]شما باید 5 درصد اتلاف در حمل و نقل را مجاز کنید
[ترجمه ترگمان]شما باید در هنگام انتقال ۵ درصد کاهش داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Voluntary redundancies and natural wastage will cut staff numbers to the required level.
[ترجمه گوگل]اخراج داوطلبانه و اتلاف طبیعی تعداد کارکنان را به سطح مورد نیاز کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]افزونگی داوطلبانه و ضایعات طبیعی تعداد پرسنل را به سطح مورد نیاز کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Wastage was no doubt a necessary consequence of war.
[ترجمه گوگل]اتلاف بدون شک پیامد ضروری جنگ بود
[ترجمه ترگمان]شکی نبود که در نتیجه جنگ اهمیت لازم را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. British universities have very little wastage and their graduates are good.
[ترجمه گوگل]دانشگاه های بریتانیا ضایعات بسیار کمی دارند و فارغ التحصیلان آنها خوب هستند
[ترجمه ترگمان]دانشگاه های بریتانیا دارای ضایعات بسیار کمی هستند و فارغ التحصیلان آن ها خوب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The wastage rates on the degree courses are a cause for concern.
[ترجمه گوگل]نرخ اتلاف در دوره های تحصیلی باعث نگرانی است
[ترجمه ترگمان]میزان ضایعات در دوره های درجه یک دلیل نگرانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He ruminated on the terrible wastage that typified American life.
[ترجمه گوگل]او در مورد اتلاف وحشتناکی که نشان دهنده زندگی آمریکایی بود، نشخوار کرد
[ترجمه ترگمان]او به ضایعات مهیب زندگی آمریکایی فکر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The retailer has to absorb the cost of wastage.
[ترجمه گوگل]خرده فروش باید هزینه هدر رفتن را جذب کند
[ترجمه ترگمان]خرده فروش باید هزینه ضایعات را جذب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Patients need exercise to prevent muscle wastage.
[ترجمه گوگل]بیماران برای جلوگیری از تحلیل رفتن عضلات به ورزش نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]بیماران برای جلوگیری از wastage ماهیچه ها به ورزش نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Savings will be made through natural wastage. There will be no job losses.
[ترجمه گوگل]صرفه جویی از طریق ضایعات طبیعی انجام خواهد شد از دست دادن شغل وجود نخواهد داشت
[ترجمه ترگمان]میزان پس انداز از طریق ضایعات طبیعی جبران خواهد شد هیچ تلفات شغلی وجود نخواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Always allow for some wastage when ordering building materials.
[ترجمه گوگل]هنگام سفارش مصالح ساختمانی همیشه مقداری هدر رفتن را در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان]همیشه در هنگام سفارش مصالح ساختمانی، مقداری ضایعات فراهم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Water companies have got to cut down on wastage.
[ترجمه گوگل]شرکت های آب باید هدر رفت را کاهش دهند
[ترجمه ترگمان]شرکت های آب باید ضایعات را کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There is little wastage from a lean cut of meat.
[ترجمه گوگل]ضایعات کمی از یک برش بدون چربی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]ضایعات کوچکی از برش ضعیف گوشت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was a lot of wastage and many wrong decisions were hastily taken.
[ترجمه گوگل]ضایعات زیادی صورت گرفت و تصمیمات اشتباه بسیاری با عجله گرفته شد
[ترجمه ترگمان]کلی از تصمیمات اشتباه گرفته شده و تصمیمات اشتباه گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This can lead to bodily weakness and muscle wastage.
[ترجمه گوگل]این می تواند منجر به ضعف بدن و تحلیل عضلات شود
[ترجمه ترگمان]این می تواند منجر به ضعف بدنی و ضایعات عضلانی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There is a natural wastage of at least five percent on any diet.
[ترجمه گوگل]در هر رژیم غذایی حداقل پنج درصد اتلاف طبیعی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در هر رژیم غذایی، یک wastage طبیعی در حداقل پنج درصد وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کاهش (اسم)
decrease, abatement, reduction, decline, decrement, diminution, disparagement, detraction, rebate, wastage, devaluation, downturn, subtraction

ضایعات (اسم)
decrement, waste, garble, losses, damages, wastage

اتلاف (اسم)
loss, waste, destruction, wastage, dissipation, wreckage

تضییع (اسم)
wastage

تفریط کاری (اسم)
wastage

تخصصی

[حسابداری] کسر و کمبود و ضایعات
[شیمی] ضایعات
[پلیمر] ضایعات

انگلیسی به انگلیسی

• decay, deterioration; wasting; lessening; waste
wastage of something is a waste of it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

اتلاف
مثلاً: اتلاف انرژی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : waste
✅️ اسم ( noun ) : waste / wastefulness / wastage
✅️ صفت ( adjective ) : waste / wasteful / wasted
✅️ قید ( adverb ) : wastefully
هدررفت
ضایع شدن
هدر دادن

بپرس