washy

/ˈwɑːʃi//ˈwɒʃi/

معنی: سست، رقیق، کم رنگ، ابکی، اب زیپو
معانی دیگر: آبکی، کم مایه، ضعیف، رنگ پریده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: washier, washiest
مشتقات: washiness (n.)
(1) تعریف: diluted; watery; weak.

- washy lemonade
[ترجمه گوگل] لیموناد شسته شده
[ترجمه ترگمان] لیموناد آبکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: pale or weak in color; pallid.

(3) تعریف: without strength, character, or force; lacking in substance; insipid.

- a washy television drama
[ترجمه گوگل] یک درام تلویزیونی شوخ
[ترجمه ترگمان] یک نمایش تلویزیونی آبکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. His wishy - washy talk gave her the pip.
[ترجمه گوگل]صحبت های هوس انگیز او به او پیپ داد
[ترجمه ترگمان]حرف بی مزه او پیپ را به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She's wishy - washy and has no guts.
[ترجمه گوگل]او دلسوز است - شسته است و جرات ندارد
[ترجمه ترگمان]اون wishy و دل و دل نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Could you give me a washy tea?
[ترجمه گوگل]ممکن است یک چای شستشو به من بدهید؟
[ترجمه ترگمان]می شه یه چای آبکی به من بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Feeling without judgment is a washy draught indeed; but judgment untempered by feeling is too bitter and husky a morsel for human deglutition.
[ترجمه گوگل]احساس بدون قضاوت در واقع یک پیش نویس بیهوده است اما قضاوت بدون احساس، لقمه‌ای تلخ و درشت برای سیری انسان است
[ترجمه ترگمان]احساس کردن بدون قضاوت یک داروی آبکی و بی مزه است، اما قضاوت درباره این که این لقمه آنقدر تلخ است و نمی تواند قدرت بلع نده را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The jean looks like old with washy colors.
[ترجمه گوگل]شلوار جین شبیه کهنه با رنگ های شسته به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]ژان وال ژان مانند گذشته به رنگ های آبکی و آبکی شباهت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Don't be wishy - washy. Define explicit function arguments.
[ترجمه گوگل]آرزو نکنید - بشویید آرگومان های تابع صریح را تعریف کنید
[ترجمه ترگمان]Don نباش - بی مزه آرگومان های تابع صریح را تعریف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Don't be wishy - washy; you can't go wrong by listening to what I say.
[ترجمه گوگل]آرزو نکنید - شستن شما نمی توانید با گوش دادن به آنچه من می گویم اشتباه کنید
[ترجمه ترگمان]اون wishy، تو نباید با گوش دادن به حرف های من اشتباه کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Feeling without judgement is a washy draught indeed.
[ترجمه گوگل]احساس بدون قضاوت در واقع یک پیش نویس بیهوده است
[ترجمه ترگمان]احساس بدون داوری یک داروی آبکی و بی مزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Which wishy - washy washerwoman wants to watch ? Which wishy - washy washerwoman wants to watch?
[ترجمه گوگل]کدام زن شوینده می خواهد تماشا کند؟ کدام شست و شوی دلپذیر می خواهد تماشا کند؟
[ترجمه ترگمان]کدوم washerwoman رو میخواد تماشا کنه؟ کدوم washerwoman رو میخواد تماشا کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The rainy washy entironment in Foshan makes the worship of water spirit booming.
[ترجمه گوگل]محیط بارانی و بارانی در فوشان پرستش روح آب را رونق می بخشد
[ترجمه ترگمان]The آبکی و آبکی در Foshan باعث می شود که پرستش آب در حال ترقی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Yes, you could call her wishy - washy because she can't make a decision and act on it.
[ترجمه گوگل]بله، شما می توانید او را آرزومند صدا کنید، زیرا او نمی تواند تصمیمی بگیرد و بر اساس آن عمل کند
[ترجمه ترگمان]بله، تو می تونی اون wishy رو به خاطر این که اون نمی تونه تصمیم بگیره و دست به کار بشه بهش بگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Yes. I can also call you wishy - washy if you can't decide which candidate to support.
[ترجمه گوگل]آره من همچنین می توانم شما را آرزو کنم - اگر نمی توانید تصمیم بگیرید که از کدام نامزد حمایت کنید، بشویید
[ترجمه ترگمان]بله همچنین اگر نمی توانید تصمیم بگیرید کدام نامزد را حمایت کنید، من هم می توانم آن را wishy کنم - آبکی و بی مزه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wishy - washy is similar to flip - flop but it's an adjective instead of a verb.
[ترجمه گوگل]Wishy - washy شبیه فلیپ فلاپ است اما به جای فعل یک صفت است
[ترجمه ترگمان]wishy - آبکی شبیه به فلیپ فلاپ است، اما به جای یک verb یک صفت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Vegetable fruit is the main source of vitamin, mineral, prandial fiber and phytochemistry material, washy, energy is low.
[ترجمه گوگل]میوه های سبزی منبع اصلی ویتامین، مواد معدنی، فیبر خوراکی و مواد فیتوشیمی، شستشو، کم انرژی است
[ترجمه ترگمان]میوه گیاهی منبع اصلی ویتامین، مواد معدنی، فیبر prandial و مواد phytochemistry، آبکی و آبکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Expect to meet plenty of interesting people but don't become wishy- washy regarding whom you want to spend your time with. Two-timing is not acceptable and will end poorly.
[ترجمه گوگل]انتظار ملاقات با افراد جالب زیادی را داشته باشید، اما در مورد اینکه می خواهید وقت خود را با چه کسی بگذرانید، دلسرد نباشید دو تایمینگ قابل قبول نیست و پایان ضعیفی خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]انتظار دیدن تعداد زیادی از افراد جالب را داشته باشید اما در مورد اینکه چه کسی می خواهید زمان خود را با آن ها سپری کنید آبکی و آبکی نشوید دو زمان قابل قبول نیست و به طور ضعیفی به پایان خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سست (صفت)
doddered, effeminate, flaggy, weak, feeble, torpid, asthenic, loose, frail, flimsy, slack, atonic, slow, insecure, sleazy, floppy, lax, idle, lazy, indolent, slothful, groggy, remiss, washy, wishy-washy, inactive, slumberous, slumbery, feckless, flabby, flaccid, languid, slumbrous, lethargic, shaky, rickety, rattletrap, wonky, supine, tottery

رقیق (صفت)
attenuate, thin, watery, rare, ethereal, lenis, washy, wishy-washy

کم رنگ (صفت)
colorless, wan, wanly, inconspicuous, pale, pallid, lunar, washy

ابکی (صفت)
watery, dilute, washy, diluted, soupy, wishy-washy

اب زیپو (صفت)
washy

تخصصی

[زمین شناسی] سست - به راحتی شسته شده یا فرسوده شونده مانند یک دامنه دره ضعیف.
[نساجی] آبکی - رقیق - کمرنگ

انگلیسی به انگلیسی

• diluted, watery; weak; colorless, wan

پیشنهاد کاربران

بپرس