washing

/ˈwɑːʃɪŋ//ˈwɒʃɪŋ/

معنی: رخت شویی، رخت شو
معانی دیگر: عمل شستن، شستشو، - شویی، لباس های شسته، لباس های شستنی، رخت های چرک، آب فلز، اکلیل، غسل، رخت شستنی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or activity of using water, and often soap, to clean oneself or something else.
مشابه: bath

- After a vigorous washing, his paint-spattered hands looked much cleaner.
[ترجمه گوگل] پس از یک شستشوی شدید، دست های رنگ آمیزی شده او بسیار تمیزتر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان] بعد از یک شستشو قوی، دست های - بسیار تمیزتر به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This dog really needs a washing.
[ترجمه ملیکا فیاض محرمی] این سگ واقعا به شستشو نیاز دارد
|
[ترجمه گوگل] این سگ واقعا نیاز به شستشو دارد
[ترجمه ترگمان] این سگ واقعا به شستشو نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the activity of using water, and usually detergent or soap, to clean clothes or other materials made of fabric.

- I haven't done the washing for a week and I don't have a clean shirt.
[ترجمه گوگل] من یک هفته است که شستن را انجام نداده ام و پیراهن تمیزی ندارم
[ترجمه ترگمان] یک هفته است که این کار را نکرده ام و من یک پیراهن تمیز ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Are you finished with the washing yet?
[ترجمه گوگل] آیا شستن شما تمام شده است؟
[ترجمه ترگمان] هنوز کار شستن رو تموم نکردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: clothes or other articles gathered to be washed together; laundry.
مشابه: wash

- He came home from college and brought along his washing.
[ترجمه گوگل] او از دانشگاه به خانه آمد و شست و شوی خود را با خود آورد
[ترجمه ترگمان] از دانشگاه به خانه آمد و شست وشو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. washing cars in the street is forbidden
شستن اتومبیل در خیابان ممنوع است.

2. washing dishes was not easy
شستن ظرف ها آسان نبود.

3. a washing machine
ماشین رختشویی

4. a washing tub
تشت رختشویی

5. begin your washing by dousing the curtains in water to remove surface dust
برای زدودن گرد و خاک سطحی،شستشو را با فرو بردن پرده ها در آب شروع کنید.

6. too much washing has felted up this sweater
شستشوی زیاد این ژاکت پشمی را نمدمانند کرده است.

7. women were washing dishes in the creek
زن ها در نهر ظرف می شستند.

8. my mother put the dirty clothes in the washing machine
مادرم لباس های کثیف را در ماشین لباسشویی انداخت.

9. why is it that i always land up washing the dishes?
چرا همیشه من باید ظرف ها را بشورم ؟

10. We run the washing machine at night because off-peak electricity is much cheaper.
[ترجمه گوگل]ما ماشین لباسشویی را در شب روشن می کنیم، زیرا برق غیر اوج مصرف بسیار ارزان تر است
[ترجمه ترگمان]ما ماشین لباس شویی را در شب اجرا می کنیم چون برق بسیار بسیار ارزان تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Where are we supposed to hang our washing up to dry?
[ترجمه گوگل]کجا باید لباسشویی را آویزان کنیم تا خشک شود؟
[ترجمه ترگمان]کجا قراره washing رو خشک کنیم تا خشک بشیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The sweater had shrunk after repeated washing.
[ترجمه گوگل]ژاکت پس از شستشوی مکرر کوچک شده بود
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه دوباره شروع به شستن کرد، پلیور تنگ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'm worried about washing that shirt in case it shrinks.
[ترجمه گوگل]من نگران شستن آن پیراهن هستم در صورتی که چروک شود
[ترجمه ترگمان]نگران شستن آن پیراهن در صورتی که کوچک بشود، هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Our washing machine has broken; I'll ring the electrician.
[ترجمه گوگل]ماشین لباسشویی ما خراب شده است زنگ میزنم برقکار
[ترجمه ترگمان]ماشین لباسشویی ما شکسته، از برق کار زنگ می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Throw your dirty clothes in the washing machine.
[ترجمه گوگل]لباس های کثیف خود را در ماشین لباسشویی بیندازید
[ترجمه ترگمان]لباسات رو بنداز تو ماشین لباسشویی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رخت شویی (اسم)
wash, washing

رخت شو (صفت)
washing

تخصصی

[عمران و معماری] شستشو
[نساجی] شستشو

انگلیسی به انگلیسی

• act of scrubbing or cleaning; laundry; items to be laundered; thin coating; water or residue left over after cleaning
washing is clothes, sheets, and towels that need to be washed, or have just been washed.

پیشنهاد کاربران

۱. شستشو ۲. لباسهای شسته ۳. رختهای چرک
مثال:
a big pile of washing.
یک کپه بزرگ از رختهای چرک
he put the washing on the line
او لباسهای شسته را روی بند انداخت.
شویِش
( Shuyesh )
اگر washing به همراه پول باشد به �money laundering� اشاره دارد: پول شویی
یک معنای ادبی داره به معنای غرق در چیزی کردن
The sun was rising , washing the house in golden light خورشید دارد بالا می آید و خانه را در نور طلایی غرق کرده است
Fruits are washing
میوه ها در حال شستن

بپرس