wartime

/ˈwɔːrˌtaɪm//ˈwɔːtaɪm/

دوران جنگ، زمان جنگ، زمان جنگ وابسته به زمان جنگ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the period during which a war is fought.
متضاد: peacetime

جمله های نمونه

1. wartime shortages dramatized the importance of foreign trade
کمبودهای زمان جنگ اهمیت تجارت خارجی را به وضوح آشکار کرد.

2. the wartime partnership which existed between scientists and military men
همکاری میان دانشمندان و نظامیان در زمان جنگ

3. military service was compulsory both during peacetime and wartime
هم در زمان صلح و هم در زمان جنگ خدمت نظام اجباری بود.

4. In wartime, food is often scarce.
[ترجمه گوگل]در زمان جنگ، غذا اغلب کمیاب است
[ترجمه ترگمان]در زمان جنگ، غذا اغلب کمیاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was wartime and food was scarce.
[ترجمه گوگل]زمان جنگ بود و غذا کمیاب بود
[ترجمه ترگمان]زمان جنگ بود و غذا کمیاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The wartime cabinet first recruited men into the forces from non-essential industries.
[ترجمه گوگل]کابینه زمان جنگ ابتدا مردانی را از صنایع غیرضروری در نیروها استخدام کرد
[ترجمه ترگمان]کابینه زمان جنگ ابتدا افراد را از صنایع غیر ضروری به نیروهای خود جذب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wartime austerities included food rationing and shortage of fuel.
[ترجمه گوگل]ریاضت های زمان جنگ شامل جیره بندی مواد غذایی و کمبود سوخت بود
[ترجمه ترگمان]austerities زمان جنگ شامل سهمیه بندی غذا و کمبود سوخت می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Special regulations were introduced in wartime.
[ترجمه گوگل]در زمان جنگ مقررات خاصی وضع شد
[ترجمه ترگمان]مقررات ویژه ای در زمان جنگ معرفی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His wartime experiences would fill a book!
[ترجمه گوگل]تجربیات دوران جنگ او یک کتاب را پر می کند!
[ترجمه ترگمان]تجربیات دوران جنگ او یک کتاب پر خواهند کرد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. National unity is essential in wartime.
[ترجمه گوگل]وحدت ملی در زمان جنگ ضروری است
[ترجمه ترگمان]اتحاد ملی در زمان جنگ ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His wartime exploits were later made into a film.
[ترجمه گوگل]کارهای دوران جنگ او بعدها به فیلم تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]کاره ای او بعدها به صورت یک فیلم ساخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The film is set in wartime England.
[ترجمه گوگل]داستان فیلم در زمان جنگ انگلستان می گذرد
[ترجمه ترگمان]این فیلم در زمان جنگ انگلستان به نمایش درآمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The government rationed food to the public in wartime.
[ترجمه گوگل]دولت در زمان جنگ، غذا را برای مردم جیره بندی می کرد
[ترجمه ترگمان]دولت غذای جیره بندی شده دولتی را در زمان جنگ جیره بندی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Some wartime vessels are still in commission.
[ترجمه گوگل]برخی از شناورهای زمان جنگ هنوز در خدمت هستند
[ترجمه ترگمان]برخی از کشتی های جنگی هنوز در کمیسیون هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Fruit was a luxury in wartime Britain.
[ترجمه گوگل]میوه در زمان جنگ بریتانیا یک کالای لوکس بود
[ترجمه ترگمان]میوه یک کالای لوکس در زمان جنگ در زمان جنگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• time of war, period during which war is waged
wartime is a period of time when there is a war.
time of battle during a war

پیشنهاد کاربران

حین، زمان و دوران جنگ
مثال :
Cat meat is meat prepared from domestic cats for human consumption. Some countries serve cat meat as a regular food, whereas others have only consumed some cat meat in desperation during wartime or poverty.

بپرس