warring

جمله های نمونه

1. warring factions within the party
دستجات متخاصم در داخل حزب

2. finally the warring nations got tired
بالاخره ملت های محارب خسته شدند.

3. to weld a group of warring tribes into a unified nation
دسته ای از قبایل جنگجو را به ملتی متحد تبدیل کردن

4. the country had become a patchwork of warring lords
کشور همچون لحاف چهل تکه،صحنه ی مبارزه لردان شده بود.

5. The two countries have been warring constantly for many years.
[ترجمه گوگل]دو کشور سال‌هاست که به طور مداوم با هم درگیر بوده‌اند
[ترجمه ترگمان]این دو کشور به طور مداوم برای چندین سال درگیر جنگ بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The two countries have been warring constantly for years.
[ترجمه گوگل]دو کشور سال‌هاست که به طور مداوم با هم درگیر بوده‌اند
[ترجمه ترگمان]دو کشور به طور مداوم برای سال ها درگیر جنگ بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The warring sides have agreed on an unconditional ceasefire.
[ترجمه گوگل]طرف های درگیر بر سر آتش بس بی قید و شرط توافق کرده اند
[ترجمه ترگمان]طرفین درگیر بر آتش بس بی قید و شرط توافق کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The warring governments could be seen as terrorists too, in a manner of speaking.
[ترجمه گوگل]دولت های متخاصم را نیز می توان به نوعی تروریست دید
[ترجمه ترگمان]دولت در حال جنگ را می توان به شکل تروریست دید، به شیوه ای که صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There are signs of rapprochement between the warring factions.
[ترجمه گوگل]نشانه هایی از نزدیکی بین جناح های متخاصم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]نشانه هایی از ایجاد روابط حسنه بین جناح های متخاصم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The temptation was warring with his conscience.
[ترجمه گوگل]وسوسه با وجدانش درگیر بود
[ترجمه ترگمان]این وسوسه با وجدان او در کش مکش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The warring factions had united in opposition to the common enemy.
[ترجمه گوگل]جناح های متخاصم در مخالفت با دشمن مشترک متحد شده بودند
[ترجمه ترگمان]جناح های متخاصم در مخالفت با دشمنان مشترک متحد شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The division of Europe into warring blocs produces ever - increasing centrifugal stress.
[ترجمه گوگل]تقسیم اروپا به بلوک های متخاصم تنش گریز از مرکز را افزایش می دهد
[ترجمه ترگمان]تقسیم اروپا به بلوکه ای در حال جنگ، استرس ناشی از گریز از مرکز را تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A peace agreement will be signed by the leaders of the country's warring factions.
[ترجمه گوگل]توافقنامه صلح توسط رهبران جناح های درگیر در کشور امضا خواهد شد
[ترجمه ترگمان]یک توافقنامه صلح توسط رهبران جناح های درگیر در حال جنگ امضا خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They found themselves trapped in the no-man's-land between the two warring factions.
[ترجمه گوگل]آنها خود را در سرزمینی بین دو جناح متخاصم گرفتار یافتند
[ترجمه ترگمان]آن ها خود را در میان دو جناح متخاصم به دام انداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• fighting, battling
warring nations or groups are people who are fighting against each other.
you can also use warring to describe two groups of people when they disagree very strongly about something.

پیشنهاد کاربران

۱. متخاصم. در حال جنگ ۲. ستیزه جو، ناسازگار ۳. مخالف با یکدیگر. مغایر با هم
مثال:
After two years of fighting, the warring countries have initiated peace negotiations.
بعد از دو سال جنگیدن، کشورهای متخاصم و در حال جنگ مذاکرات صلح را شروع کرده اند.
✔️در حال جنگ - درگیر جنگ
Yemen’s Houthis, Saudi Arabia exchange hundreds of war prisoners
. . .
Nearly 900 detainees are expected to be released according to an agreement reached between warring parties in Yemen
...
[مشاهده متن کامل]

. . .
He explained the swap was the start of a more comprehensive peace plan between warring parties in Yemen
Aljazeera. com@

جنگان
Roaring میشه غران
پسوند ان برای ترجمه اینگونه واژه ها مناسب تر است
طرفین دعوا یا جنگ
متخاصم. دو یا چند گروه، فرد یا کشور در حال جنگ با یکدیگر یا دارای تضاد با یکدیگر
متخاصم
جنگ طلب

بپرس