warranted

جمله های نمونه

1. a pill warranted to cure measles
قرصی که ضمانت شده سرخک را درمان کند

پیشنهاد کاربران

این کلمه معانی مختلفی داره از جمله ضرورت داشتن، توجیه پذیر، به جا و مناسب، تایید شده و دارای مجوز. در ادامه هریک از این معانی با یک مثال و ترجمه ارائه شده است:
ضروری: به معنای آن است که چیزی نیاز به تأیید یا توجیه دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

- مثال: "Her actions were warranted by the circumstances. " عملکرد او به دلیل شرایط ضروری بود.
2موجه: به معنای اینکه یک عمل، تصمیم یا استدلال توجیه پذیر است.
- مثال: "His concerns are warranted نگرانی های او موجه است
3. تأیید شده: به معنای رسمی یا قانونی برای انجام چیزی.
- مثال "The search was warranted by the evidenceجستجو با توجه به شواهد تأیید شده بود
4اجازه داده شده: به معنای این که چیزی رسمی و قانونی است.
- مثال: The action was warranted under the lawاین عمل از نظر قوانین مجاز بود

بجا. موجه
مثال:
Some of their complaints are completely warranted.
بعضی از گلایه هایشان کاملا موجه است.
مطلوب
Warranted Growth rate
نرخ رشد مطلوب در مدل اقتصادی هارود - دمار
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Justified or deserved ✅
🔍 مترادف: Justified, sanctioned
✅ مثال: Her actions were warranted given the circumstances
( رشته حقوق )
تضمین شده /تامین شده/ دارای وثیقه/ محفوظ
If something is warranted, there is a good reason for it and it can be accepted
صفت/ اگر چیزی warranted دارد، دلیل موجهی برای آن وجود دارد و می توان آن را پذیرفت، موجه، قابل قبول
For a severe cough that lasts more than three weeks, a chest X - ray may be warranted to rule out pneumonia
...
[مشاهده متن کامل]

Do you think rumors that Vladimir Putin has a doppelg�nger / body double are warranted or unwarranted
?

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/warranted
مورد نیاز
موجه
قابل قبول
موجه - بجا
رسمی شده باشد
ضرورت داشتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)