دوستان دقت کنید wrap که w در آن تلفظ نمی شود را با warp اشتباه گرفته نشود.
wrap: بسته بندی کردن، پیچیدن، کادو پیچ کردن و. . . .
warp: کج شدن و تاب برداشتن، تار یا ریسمان و . . . . .
wrap up: خاتمه یافتن ( مثل جلسه ) ، لباس ( گرم ) تن کسی کردن و. . .
wrap: بسته بندی کردن، پیچیدن، کادو پیچ کردن و. . . .
warp: کج شدن و تاب برداشتن، تار یا ریسمان و . . . . .
wrap up: خاتمه یافتن ( مثل جلسه ) ، لباس ( گرم ) تن کسی کردن و. . .
جمع بندی کردن ( در بحث یا گفتگو )
پوشاندن با ، بستن با
Bandages are used to wrap up injuries.
پوشاندن با چیزی
بسته بندی کردن