warmly

/ˈwɔːrmli//ˈwɔːmli/

بگرمی

جمله های نمونه

1. he warmly seconded his daughter's efforts toward an education
با گرمی مساعی دخترش در راه تحصیل را مورد تشویق قرار می داد.

2. he commended our project warmly
او با گرمی طرح ما را مورد تایید قرار داد.

3. The reform in teaching methods is warmly welcomed by students.
[ترجمه گوگل]اصلاح روش های تدریس با استقبال گرم دانش آموزان مواجه شده است
[ترجمه ترگمان]این اصلاحات در روش های تدریس به گرمی از سوی دانش آموزان مورد استقبال قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He grasped my hand and shook it warmly.
[ترجمه گوگل]دستم را گرفت و به گرمی تکان داد
[ترجمه ترگمان]او دستم را گرفت و با گرمی آن را فشرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It's cold and you should cover up warmly.
[ترجمه گوگل]هوا سرد است و باید گرم بپوشانید
[ترجمه ترگمان]هوا سرده و تو باید به گرمی سرپوش بذاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He greeted all the guests warmly as they arrived.
[ترجمه گوگل]با ورود همه مهمانان به گرمی احوالپرسی کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی وارد شدند، با گرمی تمام میهمانان را خوش آمد گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The audience warmly applauded when the performance came to the end.
[ترجمه گوگل]وقتی اجرا به پایان رسید تماشاگران به گرمی تشویق کردند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که نمایش به پایان رسید، حضار به گرمی کف زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The visitors to the College were warmly welcomed by the Warden.
[ترجمه گوگل]بازدیدکنندگان کالج به گرمی توسط سرپرست مورد استقبال قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]سرپرست دانش آموزان به گرمی مورد استقبال سرپرست قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The two men greeted one another warmly.
[ترجمه گوگل]آن دو مرد به گرمی با یکدیگر احوالپرسی کردند
[ترجمه ترگمان]دو مرد با گرمی از یکدیگر استقبال کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He shook the warmly proffered hand.
[ترجمه گوگل]دستی را که به گرمی پیشنهاد شده بود فشرد
[ترجمه ترگمان]او با گرمی دست او را فشرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I warmly congratulated him on the marvellous achievement.
[ترجمه گوگل]من به گرمی به او به خاطر این موفقیت شگفت انگیز تبریک گفتم
[ترجمه ترگمان]به گرمی به او تبریک گفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Markus has wrapped up warmly in a woolly hat.
[ترجمه گوگل]مارکوس به گرمی در یک کلاه پشمی پیچیده است
[ترجمه ترگمان] مارکوس با گرمی تو کلاه پشمی پیچیده شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wrap up warmly - it's bitter outside.
[ترجمه گوگل]گرم بپیچید - بیرون تلخ است
[ترجمه ترگمان]بیرون بپیچ به گرمی - بیرون خیلی تلخ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I smiled warmly so he wouldn't see my nervousness.
[ترجمه گوگل]لبخند گرمی زدم تا اعصابم را نبیند
[ترجمه ترگمان]به گرمی لبخند زدم تا عصبانیت مرا ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mary was saluted warmly.
[ترجمه گوگل]به مریم به گرمی سلام کردند
[ترجمه ترگمان]مری به گرمی سلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• cordially, heartily; in an enthusiastic manner

پیشنهاد کاربران

1. به گرمی. صمیمانه. با طیب خاطر. با اشتیاق 2. با لباس گرم 3. با لحن تند
مثال:
He was tired of hearing everyone speaks so warmly about Frank.
او خسته بود از شنیدن {اینکه} همه با اشتیاق زیاد درباره فرانک صحبت می کردند.
با خوشرویی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : warm
✅️ اسم ( noun ) : warm / warmer / warming
✅️ صفت ( adjective ) : warm / warming
✅️ قید ( adverb ) : warm / warmly
صمیمانه، با علاقه ی قلبی

بپرس