🔹 معادل فارسی پیشنهادی:
کم کم علاقه مند شدن به / آرام آرام پذیرفتن / گرم گرفتن با کسی یا چیزی / به تدریج با موضوعی کنار آمدن
oppose
🔹 نمونه جملات:
It took me a few weeks to warm up to living in the city.
... [مشاهده متن کامل]
چند هفته طول کشید تا به زندگی شهری عادت کنم.
The class wasn’t very talkative at first, but they warmed up to the teacher after a few lessons.
کلاس در ابتدا خیلی حرف نمی زد، اما بعد از چند جلسه با معلم گرم گرفتند.
I couldn't warm up to the idea at first, but now I think it's great.
ابتدا با آن ایده کنار نیامدم، اما حالا فکر می کنم خیلی خوب است.
🔹 مترادف ها:
Take to
Grow to like
Become receptive to
Get comfortable with
Adapt to
کم کم علاقه مند شدن به / آرام آرام پذیرفتن / گرم گرفتن با کسی یا چیزی / به تدریج با موضوعی کنار آمدن
🔹 نمونه جملات:
... [مشاهده متن کامل]
چند هفته طول کشید تا به زندگی شهری عادت کنم.
کلاس در ابتدا خیلی حرف نمی زد، اما بعد از چند جلسه با معلم گرم گرفتند.
ابتدا با آن ایده کنار نیامدم، اما حالا فکر می کنم خیلی خوب است.
🔹 مترادف ها: