1. to walk warily
با هشیاری عمل کردن
2. he approached the lion warily
او محتاطانه به شیر نزدیک شد.
3. She studied me warily, as if I might turn violent.
[ترجمه گوگل]او با احتیاط مرا مورد مطالعه قرار داد، گویی ممکن است خشن شوم
[ترجمه ترگمان]محتاطانه به من نگاه کرد، انگار که ممکن بود خشن به نظر برسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She eyed him warily .
5. They approached the stranger warily.
[ترجمه گوگل]آنها با احتیاط به غریبه نزدیک شدند
[ترجمه ترگمان]با احتیاط به طرف غریبه نزدیک شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She looked warily at him, her pulses sounding an alarm, and was taken aback when he suddenly began to laugh.
[ترجمه گوگل]او با احتیاط به او نگاه کرد، نبض هایش زنگ خطر را به صدا درآورد، و وقتی ناگهان شروع به خندیدن کرد، غافلگیر شد
[ترجمه ترگمان]او با احتیاط به او نگاه کرد، ضربان قلبش به صدا در آمد و وقتی ناگهان شروع به خندیدن کرد یکه خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Both sides have reacted warily to the mounting pressure to force her to testify.
[ترجمه گوگل]هر دو طرف نسبت به فشار فزاینده برای وادار کردن او به شهادت واکنش محتاطانه نشان داده اند
[ترجمه ترگمان]هر دو طرف محتاطانه نسبت به فشار فزاینده واکنش نشان دادند تا او شهادت دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She eyed me warily.
9. It circled the small clearing warily, catching the light and jerking as it did so, moving quickly into shadow.
[ترجمه گوگل]با احتیاط دور برف کوچک می چرخید، نور را می گرفت و تکان می خورد و به سرعت به سمت سایه حرکت می کرد
[ترجمه ترگمان]دور محوطه کوچک را با احتیاط دور زد و نور را گرفت و چنان تکان خورد که در تاریکی حرکت کرد و به سرعت در تاریکی حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. As I warily got to my feet I felt a compulsion to retrace my steps in the direction of Jock's trench.
[ترجمه گوگل]همانطور که با احتیاط از جایم بلند شدم، احساس کردم که مجبور شدم گام هایم را به سمت سنگر جوک برگردم
[ترجمه ترگمان]همان طور که با احتیاط به پاهایم برخورد کردم، احساس کردم که مجبور شدم به طرف خندق بلا برگردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He warily gazed around at his detractors, fully aware that any slim camaraderie they shared was likely to smolder as well.
[ترجمه گوگل]او با احتیاط به اطرافیان خود خیره شد و کاملاً آگاه بود که هر گونه رفاقت لاغری که آنها با هم داشتند احتمالاً از بین می رود
[ترجمه ترگمان]او با احتیاط به دور و بر او خیره شد و کاملا آگاه بود که هر گام باریکی که در آن ها با هم سهیم بوده اند، هم در حال سوختن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The cat eyed him warily.
[ترجمه گوگل]گربه با احتیاط به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]گربه با احتیاط نگاهش می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The Doctor and his party watched warily as the three ghostly figures beckoned with one digit of their three fingered hands.
[ترجمه گوگل]دکتر و گروهش با احتیاط تماشا کردند که سه شخصیت شبح با یک رقم از سه انگشت خود اشاره کردند
[ترجمه ترگمان]دکتر و همراهانش با احتیاط هر سه پیکر شبح مانندی را که با شماره سه دست اشاره می کردند می نگریستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He watched warily as the little fat chap with bits of paper in his hat leapt to his feet.
[ترجمه گوگل]او با احتیاط نگاه کرد که چاق کوچولو با تکههایی کاغذ در کلاهش روی پاهایش پرید
[ترجمه ترگمان]او با احتیاط به آن مرد چاق که با تکه های کاغذ در کلاهش از جا کنده شده بود، نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید