آسیب دیده - خسارت دیده ( از جنگ یا نزاع )
synonym
torn
مثال :
Smoke Swirled around the people as they fled the war - stricken village
دود اطراف مردم رو گرفته بود همونطور که اونها در حال فرار از روستای صدمه دیده ( از جنگ ) بودند .
... [مشاهده متن کامل]
من رو توی اینستا دنبال کنیدبا آموزش زبان انگلیسی ممنون
languageyar@
مثال :
دود اطراف مردم رو گرفته بود همونطور که اونها در حال فرار از روستای صدمه دیده ( از جنگ ) بودند .
... [مشاهده متن کامل]
من رو توی اینستا دنبال کنیدبا آموزش زبان انگلیسی ممنون