war of nerves

/ˈwɔːrəvˈnɜːrvz//wɔːrəvnɜːvz/

معنی: جنگاعصاب
معانی دیگر: جنگ اعصاب

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a conflict consisting primarily of psychological techniques, as of confusion or intimidation, rather than overt military or physical action.

جمله های نمونه

1. The union has been fighting a war of nerves with the management over pay.
[ترجمه گوگل]اتحادیه درگیر جنگ اعصاب با مدیریت بر سر دستمزد بوده است
[ترجمه ترگمان]این اتحادیه در حال مبارزه با یک جنگ اعصاب با مدیریت بیش از اندازه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In the meantime the war of nerves seems likely to continue.
[ترجمه گوگل]در این میان جنگ اعصاب احتمالاً ادامه خواهد یافت
[ترجمه ترگمان]در عین حال، به نظر می رسد که جنگ اعصاب همچنان ادامه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The war of nerves between police and the barricaded guerrillas has escalated in recent days.
[ترجمه گوگل]جنگ اعصاب بین پلیس و چریک های سنگر گرفته در روزهای اخیر بالا گرفته است
[ترجمه ترگمان]جنگ اعصاب بین پلیس و شبه نظامیان مسدود شده در روزه ای اخیر افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was engaging in a war of nerves with her, Isabel realised at last, but he didn't remember.
[ترجمه گوگل]ایزابل بالاخره متوجه شد که با او درگیر جنگ اعصاب بود، اما یادش نبود
[ترجمه ترگمان]ایزابل بالاخره فهمید که او درگیر یک جنگ عصبی است، اما به یاد نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Perhaps, though, it was all part of a war of nerves.
[ترجمه گوگل]با این حال، شاید همه اینها بخشی از یک جنگ اعصاب بود
[ترجمه ترگمان]به هر حال شاید هم بخشی از جنگ اعصاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For almost a year they had waged a war of nerves on their neighbours; now it was to be war in earnest.
[ترجمه گوگل]تقریباً یک سال بود که آنها جنگ اعصابی را با همسایگان خود به راه انداخته بودند حالا قرار بود به طور جدی جنگ شود
[ترجمه ترگمان]تقریبا یک سال بود که با همسایگان خود جنگ را آغاز کرده بودند؛ اکنون جنگ جدی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When passing through enemy territory, some of the more ingenious postmen conducted a war of nerves against Chiang's troops, distributing hand bills and writing news of Communist army victories.
[ترجمه گوگل]هنگام عبور از قلمرو دشمن، برخی از پستچی‌های باهوش‌تر، جنگ اعصابی را علیه سربازان چیانگ به راه انداختند، اسکناس‌های دستی را توزیع کردند و اخبار پیروزی‌های ارتش کمونیست را نوشتند
[ترجمه ترگمان]در زمان عبور از قلمرو دشمن، برخی از the more، جنگ اعصاب علیه نیروهای چیانگ، توزیع لوایح دستی و نوشتن اخبار پیروزی های ارتش کمونیست را انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جنگ اعصاب (اسم)
war of nerves

انگلیسی به انگلیسی

• wearing down the enemy in a war-like manner
a war of nerves is a conflict in which the opposing sides use psychological means to weaken each other, for example by making each other frightened or telling lies about each other.

پیشنهاد کاربران

بپرس