war of attrition
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
🔸 معادل فارسی:
جنگ فرسایشی / نبرد تحلیل برنده / درگیری با هدف تضعیف تدریجی
در زبان محاوره ای:
جنگی که طرفا همدیگه رو کم کم خسته و ضعیف می کنن، جنگی که تموم نمی شه و فقط فرسوده می کنه
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( نظامی – تحلیلی ) :**
نوعی جنگ که هدف اصلی اش نابودی سریع دشمن نیست، بلکه تضعیف تدریجی منابع، روحیه، و توان رزمی طرف مقابل از طریق درگیری های مداوم و طولانی مدت
مثال: World War I turned into a **war of attrition** with massive losses on both sides.
جنگ جهانی اول به جنگی فرسایشی تبدیل شد با تلفات سنگین از هر دو طرف.
2. ** ( سیاسی – استعاری ) :**
در سیاست یا اقتصاد، برای توصیف رقابت هایی که با فشار تدریجی و طولانی مدت طرف مقابل را خسته و مجبور به عقب نشینی می کنند
مثال: The sanctions became a **war of attrition** against the regime.
تحریم ها به جنگی فرسایشی علیه رژیم تبدیل شدند.
3. ** ( روانی – اجتماعی ) :**
در روابط انسانی یا سازمانی، برای توصیف موقعیت هایی که در آن افراد به تدریج فرسوده، ناامید یا مجبور به ترک می شوند
مثال: The office politics felt like a **war of attrition**.
سیاست های اداری مثل یه جنگ فرسایشی بودن.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
protracted war – grinding conflict – slow destruction – drawn - out battle – exhausting campaign
جنگ فرسایشی / نبرد تحلیل برنده / درگیری با هدف تضعیف تدریجی
در زبان محاوره ای:
جنگی که طرفا همدیگه رو کم کم خسته و ضعیف می کنن، جنگی که تموم نمی شه و فقط فرسوده می کنه
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( نظامی – تحلیلی ) :**
نوعی جنگ که هدف اصلی اش نابودی سریع دشمن نیست، بلکه تضعیف تدریجی منابع، روحیه، و توان رزمی طرف مقابل از طریق درگیری های مداوم و طولانی مدت
مثال: World War I turned into a **war of attrition** with massive losses on both sides.
جنگ جهانی اول به جنگی فرسایشی تبدیل شد با تلفات سنگین از هر دو طرف.
2. ** ( سیاسی – استعاری ) :**
در سیاست یا اقتصاد، برای توصیف رقابت هایی که با فشار تدریجی و طولانی مدت طرف مقابل را خسته و مجبور به عقب نشینی می کنند
مثال: The sanctions became a **war of attrition** against the regime.
تحریم ها به جنگی فرسایشی علیه رژیم تبدیل شدند.
3. ** ( روانی – اجتماعی ) :**
در روابط انسانی یا سازمانی، برای توصیف موقعیت هایی که در آن افراد به تدریج فرسوده، ناامید یا مجبور به ترک می شوند
مثال: The office politics felt like a **war of attrition**.
سیاست های اداری مثل یه جنگ فرسایشی بودن.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
war of attrition ( علوم نظامی )
واژه مصوب: جنگ فرسایشی
تعریف: درگیری طولانی مدت که در آن طرف مخاصمه تلاش می کند تا نیروی طرف دیگر را به تدریج ازطریق اقداماتی در مقیاس کوچک فرسوده کند
واژه مصوب: جنگ فرسایشی
تعریف: درگیری طولانی مدت که در آن طرف مخاصمه تلاش می کند تا نیروی طرف دیگر را به تدریج ازطریق اقداماتی در مقیاس کوچک فرسوده کند
جنگ فرسایشی