war horse

/ˈwɔːrˈhɔːrs//wɔːhɔːs/

معنی: اسب جنگی، افسر یا سرباز دامپزشک
معانی دیگر: (عامیانه - آدم) جنگ دیده، جنگ آزموده، گرگ باران دیده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: formerly, a horse used in battle.

(2) تعریف: (informal) an old soldier or politician who has battled and struggled a great deal.

(3) تعریف: (informal) a play or piece of music that has been performed so often that it seems overused.

جمله های نمونه

1. Manchester City football club's old warhorse, still fighting fit at 3 was sent off for fouling after half an hour.
[ترجمه گوگل]اسب جنگی قدیمی باشگاه فوتبال منچسترسیتی که هنوز در 3 آماده مبارزه بود، پس از نیم ساعت به دلیل خطا از زمین اخراج شد
[ترجمه ترگمان]اسب جنگی قدیمی منچستر سیتی، که هنوز در حال مبارزه با ۳ بود، پس از نیم ساعت به جرم رسوب ارسال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Nevertheless, Kenneth Branagh has saddled up the old warhorse and given it new colours.
[ترجمه گوگل]با این وجود، کنت برانا اسب جنگی قدیمی را زین کرده و رنگ های جدیدی به آن بخشیده است
[ترجمه ترگمان]با این حال کنت Branagh اسب جنگی قدیمی را زین کرده و به آن رنگ های جدید داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. An old warhorse for a new air force.
[ترجمه گوگل]اسب جنگی قدیمی برای نیروی هوایی جدید
[ترجمه ترگمان]یک اسب جنگی پیر برای نیروی هوایی تازه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. MM: What are you saying to my warhorse?
[ترجمه گوگل]م م: به اسب جنگی من چی میگی؟
[ترجمه ترگمان]به اسب جنگی من چی داری میگی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mr. Smith is a warhorse in politics.
[ترجمه گوگل]آقای اسمیت یک اسب جنگی در سیاست است
[ترجمه ترگمان]اقای اسمیت در سیاست اسب جنگی اسب جنگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Alexander the Great acquired his warhorse Bucephalus when he was in his teens .
[ترجمه گوگل]اسکندر مقدونی اسب جنگی خود بوسفالوس را زمانی که در نوجوانی بود به دست آورد
[ترجمه ترگمان]اسکندر کبیر در سنین نوجوانی، اسب جنگی his را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Let's not forget the tried and true warhorse of the fixed rate loan.
[ترجمه گوگل]بیایید اسب جنگی آزمایش شده و واقعی وام با نرخ ثابت را فراموش نکنیم
[ترجمه ترگمان]فرض کنید که اسب جنگی محاکمه شده و درست حساب نرخ ثابت را فراموش نکنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Second days give officially seal: Accepts the warhorse, and the hold symbolic competition, becomes knight's external symbol.
[ترجمه گوگل]روز دوم رسماً مهر می دهد: اسب جنگی را می پذیرد و مسابقه نمادین برگزار می کند، به نماد خارجی شوالیه تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]دومین روز، مهر رسمی به دست می دهد: Accepts اسب جنگی، و برگزاری مسابقه نمادین، نماد خارجی شوالیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As the warhorse plodded south along the river, the shops grew smaller and meaner, the trees along the street became a row of stumps.
[ترجمه گوگل]وقتی اسب جنگی در امتداد رودخانه به سمت جنوب حرکت می‌کرد، مغازه‌ها کوچک‌تر و پست‌تر شدند، درخت‌های کنار خیابان به ردیفی از کنده تبدیل شدند
[ترجمه ترگمان]وقتی اسب جنگی در طول رودخانه به راه افتاد، مغازه ها کوچک تر و meaner شدند و درختان در طول خیابان یک ردیف کنده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Warhorse is an obvious choice.
[ترجمه گوگل]اسب جنگی یک انتخاب واضح است
[ترجمه ترگمان]انتخاب مجدد یک انتخاب واضح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Alexander the Great was extremely fond of his warhorse Bucephalus.
[ترجمه گوگل]اسکندر مقدونی به اسب جنگی خود بوسفالوس بسیار علاقه داشت
[ترجمه ترگمان]الکساندر کبیر فوق العاده به اسب جنگی اسب جنگی او علاقه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. WEAPONS/ARMOUR: Marius wears a suit of heavy armour and rides an armoured Warhorse.
[ترجمه گوگل]اسلحه/زره: ماریوس لباس زرهی سنگین می پوشد و سوار بر اسب جنگی زرهی می شود
[ترجمه ترگمان]سلاح \/ armour: ماریوس کت و شلوار سنگین پوشیده و زرهی مسلح به تن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It really was a magnificent creature, more of a warhorse than an everyday hack.
[ترجمه گوگل]واقعاً یک موجود باشکوه بود، بیشتر یک اسب جنگی تا یک هک روزمره
[ترجمه ترگمان]این واقعا یک موجود با شکوه بود، بیشتر از یک اسب جنگی از یک اسب جنگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He has the upper torso, arms and head of a wild and savage human, emerging from where the head and neck of a great warhorse would be.
[ترجمه گوگل]او دارای قسمت بالایی تنه، بازوها و سر یک انسان وحشی و وحشی است که از جایی که سر و گردن یک اسب جنگی بزرگ بیرون می‌آید بیرون می‌آید
[ترجمه ترگمان]بالاتنه، بازوها و سر یک انسان وحشی و وحشی را دارد که از جایی که سر و گردن یک اسب جنگی بزرگ قرار دارد، بیرون می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اسب جنگی (اسم)
charger, war horse, destrier

افسر یا سرباز دامپزشک (اسم)
war horse

انگلیسی به انگلیسی

• charger, horse used in battle; person who has taken part in many conflicts or controversies (informal); musical or dramatic piece that has been done so many times as to become commonplace
you can refer to an old soldier or politician who is still active and aggressive as a war horse.
charger, horse used in battle; veteran soldier; person who has taken part in many conflicts or controversies (informal); musical or dramatic piece that has been done so many times as to become commonplace

پیشنهاد کاربران

war - horse: اسب جنگی
1. اسبی که در جنگ استفاده می شود
2. یک سرباز کهنه کار، سیاستمدار یا فرد مسن، به ویژه فردی که پرخاشگر است.

بپرس