1. war belied any hope for reconciliation
جنگ هرگونه امید برای آشتی را از بین برد.
2. war brought death and famine
جنگ مرگ و قحطی آورد.
3. war can assay a man's courage
جنگ می تواند شجاعت مرد را در بوته ی آزمایش قرار دهد.
4. war dealt a lethal blow to the country's economy
جنگ ضربه ی مرگ آوری به اقتصاد کشور وارد آورد.
5. war dehumanizes humans
جنگ انسان ها را ددمنش می کند.
6. war deranged the lines of communication
جنگ خطوط ارتباطی را مختل کرد.
7. war dwarfed all social problems
جنگ کلیه ی مسائل اجتماعی را تحت الشعاع قرار داد.
8. war exhausts nations
جنگ ملت ها را فرسوده می کند.
9. war experiences netted him many medals and much glory
تجربیات جنگی برای او مدال های متعدد و افتخار بسیار کسب کرد.
10. war gave weather forecasting a tremendous push
جنگ باعث رواج زیاد پیش بینی وضع هوا شد.
11. war had drained the country's manpower
جنگ نیروی انسانی کشور را تحلیل برده بود.
12. war has put a new complexion on everything
جنگ جنبه ی خاصی به همه ی چیزها داده است.
13. war interrupted the trade between the two countries
جنگ،بازرگانی میان دو کشور را مختل کرد.
14. war is a judgement for our sins
جنگ عقوبت گناهان ما است.
15. war is barbarism
جنگ بربریت است.
16. war is legalized mass murder
جنگ کشتار دسته جمعی قانونی است.
17. war is productive of much misery
جنگ موجد فلاکت زیاد است.
18. war is the worst kind of insanity
جنگ بدترین نوع دیوانگی است.
19. war made them homeless
جنگ آنانرا بی خانمان کرد.
20. war mothered famine and ruin
جنگ موجد قحطی و خرابی شد.
21. war of attrition
جنگ فرسایشی
22. war parted children from their parents
جنگ،بچه ها را از والدینشان جدا کرد.
23. war preparations
تدارکات جنگی
24. war produces destruction
جنگ ویرانی به بار می آورد.
25. war scare
وحشتزدگی به خاطر احتمال جنگ
26. war veterans with all kinds of disabilities
سربازان از جنگ بازگشته با انواع معلولیت ها
27. war of aggression
جنگ تهاجمی
28. a war of such magnitude
جنگی به این عظمت
29. all-out war
جنگ همه جانبه
30. at war
در (حال) جنگ
31. atomic war
جنگ اتمی
32. civil war
جنگ داخلی (بین شهروندان کشور)
33. heavy war reparations
غرامت های سنگین جنگ
34. his war experiences seem not to have touched him at all
به نظر می رسد که تجربیات زمان جنگ او اصلا روی او اثری باقی نگذاشته است.
35. nuclear war
جنگ اتمی
36. open war
جنگ علنی
37. price war
مبارزه سر قیمت
38. the war against poverty
پیکار بافقر
39. the war boomed the aircraft industry
جنگ موجب رونق صنعت هواپیمایی شد.
40. the war caused us many problems
جنگ برایمان مشکلات زیادی به بار آورد.
41. the war continued for eight years
جنگ هشت سال ادامه داشت.
42. the war did not impact upon me until my father was killed
جنگ بر من اثری نداشت تا اینکه پدرم کشته شد.
43. the war exacted a heavy toll
جنگ موجب ضایعات سنگینی شد.
44. the war gave a fillip to patriotism, but for a short time only
جنگ میهن دوستی را برانگیخت ولی فقط برای مدتی کوتاه.
45. the war has displaced thousands of people
جنگ هزاران نفر را بی خانمان کرده است.
46. the war is all over now
اکنون جنگ تمام شده است.
47. the war left him poor and mentally handicapped
جنگ موجب فقر و نقص روانی او شد.
48. the war left nothing but a heritage of poverty and destruction
جنگ چیزی جز میراثی از فقر و خرابی به جا نگذاشت.
49. the war left the country in ruins
جنگ کشور را ویران کرد.
50. the war made heavy demands on the industry
جنگ صنایع را تحت فشار شدید قرار داد.
51. the war of seventy-two nations . . .
جنگ هفتاد و دو ملت . . .
52. the war sucked all of the country's energy
جنگ تمام انرژی کشور را تحلیل برد.
53. the war took the flower of the nation's youth
جنگ گل های سرسبد جوانان ملت را ربود.
54. the war took the lives of the pride of english gentry
جنگ گل های سرسبد خانواده های اشرافی انگلیس را به کشتن داد.
55. the war was a drag on the country's resources
جنگ باعث تحلیل رفتن منابع کشور بود.
56. the war was an utter futility
جنگ کاملا بیهوده بود.
57. the war was due more to misunderstanding than to conflicts of interest
جنگ بیشتر به علت سوتفاهم بود تا تضاد منافع
58. the war went badly
جنگ بد پیشرفت می کرد.
59. the war which had just ended
جنگی که تازه تمام شده بود
60. the war will be continued until the total destruction of the enemy
جنگ تا نابودی کامل دشمن ادامه خواهد داشت.
61. this war movie was shot in california
این فیلم جنگی در کالیفرنیا برداشته شده بود.
62. at war
در جنگ،در حال محاربه
63. declare war
اعلان جنگ دادن
64. declare war
اعلام جنگ دادن
65. levy war (against or upon)
اقدام به جنگ (علیه کسی) کردن
66. the war effort
چالش (برای بردن) جنگ
67. wage war on (or against)
مصاف دادن،جنگیدن،پیکار کردن
68. a dry war
جنگ بی خونریزی
69. a fratricidal war
جنگ برادرکشانه (خانمان برانداز)
70. a holy war
جنگ مقدس