1. Rattling Hawk smiles briefly and wanly, and says something to Gary.
[ترجمه گوگل]جغجغه هاوک لبخند کوتاهی می زند و بی حوصله می گوید و چیزی به گری می گوید
[ترجمه ترگمان]شاهین سیاه لبخند مختصری می زند و بارنگی پریده لبخند می زند و چیزی به گری می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]شاهین سیاه لبخند مختصری می زند و بارنگی پریده لبخند می زند و چیزی به گری می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She smiled wanly at Corbett and, like a sleepwalker, rose and left him.
[ترجمه گوگل]او به کوربت لبخند بیهوده ای زد و مانند یک خوابگرد بلند شد و او را ترک کرد
[ترجمه ترگمان]او لبخند بی رمقی به Corbett)زد و مانند کسی که در خواب راه می رود، از جا برخاست و او را ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او لبخند بی رمقی به Corbett)زد و مانند کسی که در خواب راه می رود، از جا برخاست و او را ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Maybe they would wanly hand a baseball to Squirrel.
[ترجمه گوگل]شاید بخواهند توپ بیسبال را به Squirrel بدهند
[ترجمه ترگمان]شاید دست دراز کنند تا به بیسبال دست بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]شاید دست دراز کنند تا به بیسبال دست بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Then I smiled wanly and told him to put it back.
[ترجمه گوگل]سپس لبخندی بیهوده زدم و به او گفتم آن را برگرداند
[ترجمه ترگمان]بعد لبخند بی رمقی زدم و به او گفتم که آن را پس بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بعد لبخند بی رمقی زدم و به او گفتم که آن را پس بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Marcia smiled wanly and shook her head.
[ترجمه گوگل]مارسیا لبخند بیهوده ای زد و سرش را تکان داد
[ترجمه ترگمان]لبخند بی رمقی زد و سرش را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]لبخند بی رمقی زد و سرش را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She was smiling wanly.
[ترجمه گوگل]او داشت لبخند می زد
[ترجمه ترگمان]بارنگی پریده لبخند می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بارنگی پریده لبخند می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Susan and Claire, the wives of Stephen and Alan, looked on wanly, speechless with exhaustion.
[ترجمه گوگل]سوزان و کلر، همسران استیفن و آلن، بیحوصله و بیحوصله از خستگی نگاه میکردند
[ترجمه ترگمان]سوزان و کلیر، همسران استفن و الن، رنگ پریده و بدون خستگی به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سوزان و کلیر، همسران استفن و الن، رنگ پریده و بدون خستگی به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Crossing his lawn, I saw that his front door was still open and he was leaning against a table in the hall, heavy with dejection or sleep. "Nothing happened, " he said wanly .
[ترجمه گوگل]از چمنزارش گذشتم، دیدم که در جلویش هنوز باز است و به میزی در هال تکیه داده بود که از ناراحتی یا خواب سنگین شده بود با بی حوصلگی گفت: "هیچ اتفاقی نیفتاد "
[ترجمه ترگمان]پس از عبور از چمن ها، دیدم که در جلویی هنوز باز است و او به می زی در تالار تکیه داده بود، سنگین از خستگی یا خواب، هیچ اتفاقی نیفتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پس از عبور از چمن ها، دیدم که در جلویی هنوز باز است و او به می زی در تالار تکیه داده بود، سنگین از خستگی یا خواب، هیچ اتفاقی نیفتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. "According to Popkin, barley prices in Krakow have not been this stable since 197 " he said to Daphne, and smiled wanly as he climbed into bed.
[ترجمه گوگل]او به دافنه گفت: "طبق گفته پاپکین، قیمت جو در کراکوف از سال 197 تا این حد ثابت نبوده است "
[ترجمه ترگمان]او به داف نه گفت: \" به گفته Popkin، قیمت جو در Krakow از ۱۹۷ سال گذشته ثابت نبوده است و لبخند بی رمقی بر لب داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او به داف نه گفت: \" به گفته Popkin، قیمت جو در Krakow از ۱۹۷ سال گذشته ثابت نبوده است و لبخند بی رمقی بر لب داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید