wanderer

/ˈwɑːndərər//ˈwɒndərə/

معنی: اواره، غریب، سیار، سرگردان، خانه بدوش
معانی دیگر: سرگردان، سیار، اواره

جمله های نمونه

1. A wanderer who is determined to reach his destination does not fear the rain.
[ترجمه محمدرضا] کسی که راه خود را گم کرده و از سختی ها نمی ترسد و مصمم هست
|
[ترجمه گوگل]سرگردانی که مصمم به رسیدن به مقصد است از باران نمی ترسد
[ترجمه ترگمان]یک سرگردان که مصمم است به مقصد برسد از باران نمی ترسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The wanderer has to sleep rough.
[ترجمه علی اختری نیا] مرد ولگرد در جای زبر می خوابد.
|
[ترجمه گوگل]سرگردان باید خشن بخوابد
[ترجمه ترگمان]مرد سرگردان باید سخت بخوابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The prisoner described himself as a homeless wanderer.
[ترجمه گوگل]این زندانی خود را یک سرگردان بی خانمان توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]زندانی خود را سرگردان و سرگردان توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A wanderer, the camera would show, on the brink of the disastrous.
[ترجمه گوگل]دوربین نشان می دهد سرگردانی در آستانه فاجعه است
[ترجمه ترگمان]یک سرگردان، دوربین در آستانه فاجعه قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Then the wanderer sought a resting place: he became a hermit and dedicated himself to St Cuthbert.
[ترجمه گوگل]سپس سرگردان به دنبال مکانی برای استراحت بود: او گوشه نشین شد و خود را وقف سنت کاتبرت کرد
[ترجمه ترگمان]پس از آن، سرگردان به دنبال مکانی استراحت گشت: راهب شد و خود را وقف سنت Cuthbert کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A wanderer, an iconoclast, whose mind had only been matched by his eccentricity.
[ترجمه گوگل]یک سرگردان، یک شمایل شکن، که ذهنش فقط با عجیب بودنش مطابقت داشت
[ترجمه ترگمان]یک سرگردان، یک iconoclast که فکرش تنها با رفتار eccentricity با او برابری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She was a homeless wanderer until tiny Delos alone of all places on earth consented to receive her.
[ترجمه گوگل]او یک سرگردان بی خانمان بود تا اینکه دلوس کوچک به تنهایی از تمام نقاط روی زمین به پذیرایی از او رضایت داد
[ترجمه ترگمان]او بی خانمان و بی خانمان بود تا اینکه در تمام جاهایی که روی زمین نشسته بود رضایت داده بود که او را بپذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For planet means wanderer, an object whose movements are irregular and subject to change without notice.
[ترجمه گوگل]برای سیاره به معنای سرگردان است، جسمی که حرکات آن نامنظم است و بدون اطلاع قبلی در معرض تغییر است
[ترجمه ترگمان]زیرا این سیاره به معنی سرگردان است، هدفی که حرکات آن نامنظم است و بدون توجه به آن تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The little wanderer called Sojourner ran into a big Mars rock Thursday and ended up with one wheel high, scientists reported.
[ترجمه گوگل]دانشمندان گزارش دادند که سرگردان کوچکی به نام Sojourner روز پنجشنبه با یک صخره بزرگ مریخ برخورد کرد و در نهایت با یک چرخ به ارتفاع رسید
[ترجمه ترگمان]دانشمندان گزارش دادند که یک سرگردان کوچک به نام Sojourner در روز پنج شنبه وارد یک صخره بزرگ مارس شد و با یک چرخ به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He, always a wanderer, had to overcome the difficulty of adapting himself to different climates.
[ترجمه گوگل]او که همیشه سرگردان بود، باید بر دشواری سازگاری خود با آب و هوای مختلف غلبه می کرد
[ترجمه ترگمان]او که همیشه سرگردان بود، ناگزیر بود به زحمت خود را به آسانی با آب و هوای مختلف وفق دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I am a Wanderer. . . and a Ponderer.
[ترجمه گوگل]من یک سرگردان هستم و یک متفکر
[ترجمه ترگمان] من \"واندر\" و \"Ponderer\" هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lanlansansan life, the distant wanderer urgent Huang Huang Wen Ai's way chill.
[ترجمه گوگل]زندگی Lanlansansan، راه دور سرگردان فوری هوانگ هوانگ ون آی سرد
[ترجمه ترگمان]زندگی Lanlansansan، سرگردان از راه دور در مسیر شرم Huang، احساس سرما می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He becomes the Dark Wanderer, leaving Tristram behind shortly before legions of foul demons attack and destroy the town and its inhabitants.
[ترجمه گوگل]او تبدیل به سرگردان تاریکی می شود و تریسترام را اندکی قبل از حمله لشکر شیاطین کثیف و تخریب شهر و ساکنان آن پشت سر می گذارد
[ترجمه ترگمان]اون تبدیل به \"واندر\" میشه قبل از اینکه سپاه شیطانی حمله کنه و شهر رو نابود کنه و شهر و مردمش رو نابود کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is a wanderer on the face of the earth.
[ترجمه گوگل]او سرگردانی است بر روی زمین
[ترجمه ترگمان]او سرگردان روی زمین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اواره (اسم)
runabout, gadabout, tramp, wanderer, straggler, immigrant, straggle

غریب (اسم)
traveler, foreigner, wanderer, stranger, homeless person, poor person

سیار (اسم)
traveler, wanderer, traveller

سرگردان (اسم)
runabout, gadabout, displaced person, wanderer, vagrant

خانه بدوش (اسم)
nomad, vagabond, wanderer

انگلیسی به انگلیسی

• vagabond; one who wanders

پیشنهاد کاربران

( آدم ) سرگردان. آواره
مثال:
A wanderer who is determined to reach his destination does not fear the rain.
یک آدم سرگردان و آواره که مصمم است به مقصد و هدف خودش برسد از باران نمی ترسد.
آواره . سرگردان .
[معنای مثبت] پرسه زن
بی کس و دربه در ، تنها و آواره
Thirty years after tragic death of Christopher , study raises questions over wanderer's demise
آواره،
خانه به دوش،
سرگردان،
کوچ نشین

بپرس