wandered out

پیشنهاد کاربران

بی هدف پرسه زدن ، در بدر و بی مقصد به چیزی پناه بردن
با سرگردانی خارج شدن ، با گیجی و منگی از جایی خارج شدن ، آواره کوچه و خیابان شدن، سر به بیابون گذاشتن
مترادف کلمه stray هست.
مثال:
He wandered out of the bar and obliviously walked the streets.
او از بار مشروب فروشی سرگردان خارج شد و با بی اعتنایی در خیابان ها قدم زد.

بپرس