wander off
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
🔸 معادل فارسی:
سرگردان شدن / بی هدف دور شدن / یواش یواش دور شدن / گم شدن ( در برخی زمینه ها )
در زبان محاوره ای:
راهشو کشید رفت / یواش یواش از جمع جدا شد / بی هدف ول چرخ زد
🔸 تعریف ها:
... [مشاهده متن کامل]
1. ( حرکتی – فیزیکی ) :
دور شدن از مکان یا گروهی بدون هدف مشخص، اغلب به صورت ناگهانی یا ناآگاهانه.
مثال: The child wandered off while we were talking.
بچه وقتی داشتیم حرف می زدیم، یواش یواش دور شد.
2. ( ذهنی – استعاری ) :
منحرف شدن ذهن یا تمرکز از موضوع اصلی.
مثال: Her thoughts wandered off during the lecture.
افکارش وسط سخنرانی منحرف شد.
🔸 مترادف ها:
stray – drift away – meander – roam – lose focus
سرگردان شدن / بی هدف دور شدن / یواش یواش دور شدن / گم شدن ( در برخی زمینه ها )
در زبان محاوره ای:
راهشو کشید رفت / یواش یواش از جمع جدا شد / بی هدف ول چرخ زد
🔸 تعریف ها:
... [مشاهده متن کامل]
1. ( حرکتی – فیزیکی ) :
دور شدن از مکان یا گروهی بدون هدف مشخص، اغلب به صورت ناگهانی یا ناآگاهانه.
مثال: The child wandered off while we were talking.
بچه وقتی داشتیم حرف می زدیم، یواش یواش دور شد.
2. ( ذهنی – استعاری ) :
منحرف شدن ذهن یا تمرکز از موضوع اصلی.
مثال: Her thoughts wandered off during the lecture.
افکارش وسط سخنرانی منحرف شد.
🔸 مترادف ها:
"بچه در سوپرمارکت دور شد و گم گردید. "
- - -
... [مشاهده متن کامل]
"حین سخنرانی، ذهنم مدام به برنامه های تعطیلاتم منحرف می شد. "
- - -
"از مسیر اصلی منحرف شدیم و به یک چمنزار زیبا رسیدیم. "
- - -
"بحث به موضوعات نامربوط کشیده شد. "
- - -
- "Wander off" ( physical ) : "منحرف شدن / دور شدن"
- "Wander off" ( mental ) : "حواس پرتی / ذهن منحرف شدن"
- "Aimless wandering": "سرگردانی بی هدف"
سه کلمه شبیه به هم به معنی "دور شدن از سوژه"
wander off: دور شدن به طور فیزیکی از جهت، محلی یا تصمیمی به طور غیر عمدی.
stray: دور شدن از یک موضوع یا هنجار به عمد. ( شبیه به در رفتن )
digress: انحراف از موضوع به طور عمدی یا غیر عمدی.
wander off: دور شدن به طور فیزیکی از جهت، محلی یا تصمیمی به طور غیر عمدی.
stray: دور شدن از یک موضوع یا هنجار به عمد. ( شبیه به در رفتن )
digress: انحراف از موضوع به طور عمدی یا غیر عمدی.
گم شدن حین پرسه زدن
گم و گور شدن
هنگام صحبت از موضوعی به موضوع دیگر پریدن، رشته ی کلام از دست در رفتن، رشته ی کلام را گم کردن، از موضوع منحرف شدن
سرگردان شدن ، رها شدن
جدا شدن
گم شدن، جای دوری رفتند، خیال کردن