صفت ( adjective )
حالات: wanner, wannest
حالات: wanner, wannest
• (1) تعریف: unnaturally pale, as from illness or exhaustion.
• مترادف: ashen, pale, pallid, pasty
• متضاد: flushed
• مشابه: ashy, bloodless, cadaverous, colorless, ghastly, ghostly, gray, jaundiced, livid, off-color, sallow, sickly
• مترادف: ashen, pale, pallid, pasty
• متضاد: flushed
• مشابه: ashy, bloodless, cadaverous, colorless, ghastly, ghostly, gray, jaundiced, livid, off-color, sallow, sickly
- Her wan complexion showed that she'd been ill.
[ترجمه گوگل] رنگ تیره اش نشان می داد که او مریض بوده است
[ترجمه ترگمان] چهره رنگ پریده او نشان می داد که بیمار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چهره رنگ پریده او نشان می داد که بیمار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: lacking strength or vigor; feeble.
• مترادف: feeble, pallid, weak
• مشابه: halfhearted, ineffectual, lame, limp, pale, poor, sickly, spiritless, unenthusiastic
• مترادف: feeble, pallid, weak
• مشابه: halfhearted, ineffectual, lame, limp, pale, poor, sickly, spiritless, unenthusiastic
- He did not say goodbye and made only a wan gesture as I got up to leave.
[ترجمه گوگل] او خداحافظی نکرد و وقتی بلند شدم تا بروم فقط یک حرکت بد نشان داد
[ترجمه ترگمان] او چیزی نگفت و فقط یک ژست رنگ پریده داشت که من از جا بلند شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او چیزی نگفت و فقط یک ژست رنگ پریده داشت که من از جا بلند شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: wans, wanning, wanned
مشتقات: wanly (adv.), wanness (n.)
حالات: wans, wanning, wanned
مشتقات: wanly (adv.), wanness (n.)
• : تعریف: to become unnaturally pale or sickly in appearance.
- Her face wanned as she read the telegram.
[ترجمه گوگل] وقتی تلگرام را می خواند چهره اش محو شد
[ترجمه ترگمان] وقتی آن تلگرام را خواند، چهره اش درهم رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی آن تلگرام را خواند، چهره اش درهم رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید