walloping

/ˈwɒləpɪŋ//ˈwɒləpɪŋ/

معنی: بزرگ، عظیم، قوی، دارای صدای ضربت
معانی دیگر: (عامیانه)، بزرگ و مجلل، فوق العاده، ابر روال، کتک جانانه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a sound beating or defeat; thrashing.
صفت ( adjective )
• : تعریف: (informal) very large or impressive; whopping.

- He had a walloping loss in the stock market.
[ترجمه گوگل] او در بازار سهام زیان زیادی داشت
[ترجمه ترگمان] او در بازار سهام از دست رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. They had to pay a walloping great fine.
[ترجمه گوگل]آنها مجبور بودند جریمه بزرگی بپردازند
[ترجمه ترگمان]ناچار بودند جریمه خوبی بپردازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He had to pay a walloping fine.
[ترجمه گوگل]او مجبور شد جریمه ی سنگینی بپردازد
[ترجمه ترگمان]او مجبور بود جریمه خوبی به او بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Our team got a real walloping last week.
[ترجمه گوگل]تیم ما هفته گذشته یک شکست واقعی داشت
[ترجمه ترگمان] تیم ما هفته پیش یه \"walloping\" واقعی گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We gave the visiting team a real walloping.
[ترجمه گوگل]ما به تیم میهمان یک افتضاح واقعی دادیم
[ترجمه ترگمان]ما به تیم میهمان یک walloping واقعی دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She threatened the children with a walloping.
[ترجمه گوگل]او بچه‌ها را تهدید می‌کرد
[ترجمه ترگمان]او بچه ها را با a تهدید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Our team got a terrible walloping yesterday.
[ترجمه گوگل]تیم ما دیروز یک شکست وحشتناک داشت
[ترجمه ترگمان] تیم ما دیروز یه walloping وحشتناک داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We had a walloping time at Daryl's wedding party.
[ترجمه گوگل]ما در جشن عروسی داریل لحظات خوبی داشتیم
[ترجمه ترگمان] ما تو جشن عروسی \"دریل\" وقت زیادی داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You'll get a walloping if you don't behave.
[ترجمه گوگل]اگر رفتار نکنی دچار چروک میشی
[ترجمه ترگمان]اگر درست رفتار نکنی، یک walloping می گیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He cut me a walloping slice of cake.
[ترجمه گوگل]او برای من یک تکه کیک بریده برید
[ترجمه ترگمان] اون برام یه تیکه کیک درست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I got such a walloping from my father when he came home.
[ترجمه گوگل]وقتی پدرم به خانه آمد، چنین چرندی از من گرفت
[ترجمه ترگمان]وقتی اومد خونه یه همچین a از پدرم گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Till light and birdsong come Walloping up roads with the milk wagon.
[ترجمه گوگل]تا زمانی که نور و آواز پرندگان بیاید
[ترجمه ترگمان]تا آن که روشنایی و پرندگان با گاری شیری از جاده خارج شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Well, we ended up walloping them . We took every weight class.
[ترجمه گوگل]خوب، ما در نهایت آنها را دیوار کشی کردیم ما در هر وزنی شرکت کردیم
[ترجمه ترگمان] خب، آخرش با اونا تموم شد همه کلاس weight رو برداشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He had to pay a walloping ( great ) fine.
[ترجمه گوگل]او مجبور شد جریمه ای بزرگ (عالی) بپردازد
[ترجمه ترگمان]او باید یک جریمه بپردازد (عالی)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mother Nature is walloping the country again.
[ترجمه گوگل]مادر طبیعت دوباره کشور را زیر و رو می کند
[ترجمه ترگمان]مادر طبیعت دوباره به کشور می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mather Nature is walloping the country again.
[ترجمه گوگل]مادر نیچر دوباره کشور را زیر و رو می کند
[ترجمه ترگمان]Mather طبیعت دوباره کشور را نابود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بزرگ (صفت)
mighty, senior, large, gross, great, numerous, extra, head, adult, major, big, dignified, grand, voluminous, extensive, massive, enormous, grave, majestic, bulky, eminent, lofty, egregious, immane, jumbo, king-size, sizable, sizeable, walloping

عظیم (صفت)
great, grand, vast, immense, arrogant, proud, massive, enormous, tremendous, magnificent, glorious, terrific, walloping, whopping

قوی (صفت)
mighty, hard, solid, valid, drastic, keen, strong, fierce, heavy, formidable, stark, bouncing, brawny, stalwart, boisterous, forcible, powerful, potent, intense, violent, buxom, vigorous, hefty, stocky, forceful, lusty, high-powered, high-pressure, irresistible, stoutish, towering, two-handed, walloping

دارای صدای ضربت (صفت)
walloping

انگلیسی به انگلیسی

• if someone gives a child a walloping, they beat him or her severely, usually as a punishment; an informal word.

پیشنهاد کاربران

1. بسیار بزرگ. غول پیکر
2. شگفت انگیز
3. کوبیدن یا ضرب و شتم
4. شکست کوبنده
5 - فوق العاده

بپرس