• (slang) act of leaning or standing or resting against a wall at a social gathering
پیشنهاد کاربران
wall in : محصور کردن - محاصره کردن ✅ "The king walled the rebels in. " �پادشاه شورشیان را در محاصره گرفت. � ( فاعل مشخص: پادشاه ) ✅ "The city was walled in by mountains. " �شهر با کوه ها محصور شده بود. � ... [مشاهده متن کامل]
( فاعل نامشخص: کوه ها ) ✅ "Fear walled in their dreams. " �ترس رویاهایشان را محصور کرد. �