walled

/ˈwɒld//wɔːld/

معنی: دیواری
معانی دیگر: دارای برج و بارو، بارودار، مستحکم، دیواردار، محصور، مستحکم a walled town شهر برج و بارودار

جمله های نمونه

1. a walled town
شهر برج و بارودار

2. they walled up the entrance to the cave
آنها مدخل غار را تیغه کشیدند.

3. we walled off the left wing of the hall
ما جناح چپ تالار را تیغه کردیم.

4. a mind walled in by fear
مغزی که واهمه،آن را احاطه کرده است.

5. a garden which is walled on every part
باغی که از هرسو دیوار کشی شده است

6. They walled off the large prison into lots of very small cells.
[ترجمه گوگل]آنها زندان بزرگ را در سلول های بسیار کوچک زیادی قرار دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها زندان بزرگ را به تعداد زیادی از سلول های کوچک محصور کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The walled city was attacked by barbarian hordes.
[ترجمه گوگل]شهر محصور شده توسط گروه های بربر مورد حمله قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]شهر محصور با گله های وحشی مورد حمله قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He is walled in by a mountain of papers in his cluttered Broadway office.
[ترجمه گوگل]او در دفتر شلوغش در برادوی با کوهی از کاغذ دیواری شده است
[ترجمه ترگمان]او را با یک کوه کاغذ در دفترش محصور کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The entrance has been walled up.
[ترجمه گوگل]ورودی دیوارکشی شده است
[ترجمه ترگمان]ورودی به دیوار کشیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This room is walled off from the rest of the house.
[ترجمه گوگل]این اتاق از بقیه خانه جدا شده است
[ترجمه ترگمان]این اتاق از بقیه خونه دور شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They've walled off the electric sub-station for safety reasons.
[ترجمه گوگل]آنها ایستگاه فرعی برق را به دلایل ایمنی دیوار بسته اند
[ترجمه ترگمان]آن ها به دلایل امنیتی ایستگاه فرعی برقی را محصور کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He spent years in prison with his mind walled in.
[ترجمه گوگل]او سال‌ها را در زندان گذراند و ذهنش را درگیر کرده بود
[ترجمه ترگمان]او سال ها در زندان با ذهن خود به زندان کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Why not visit the beautiful walled city of York?
[ترجمه گوگل]چرا از شهر زیبای دیواری یورک دیدن نمی کنید؟
[ترجمه ترگمان]چرا شهر زیبای شهر نیویورک رو نبینم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Almost every hill is crowned with a little walled village.
[ترجمه گوگل]تقریباً هر تپه با دهکده‌ای کوچک محصور شده است
[ترجمه ترگمان]تقریبا همه تپه با یک دهکده کوچک پوشیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دیواری (صفت)
mural, walled, parietal

انگلیسی به انگلیسی

• surrounded with walls, fortified; fenced, enclosed
a walled area of land is surrounded by a wall.

پیشنهاد کاربران

محصور - دیوار کشی شده
دور شده ( با دیوار )
دیواری که معمولا با اجر و یا سنگ ساخته شده
حصار شده، دیوارکشی شده
دیوارکشی شده

بپرس