wall

/ˈwɒl//wɔːl/

معنی: حصار، سد، دیوار، جدار، دیوار کشیدن، حصار دار کردن، محصور کردن
معانی دیگر: جرز، لاد، (معمولا جمع) برج و بارو، باروها، هر چیز دیوار مانند، دیواره، (مجازی) دیوار، پرده، وابسته به دیوار، دیواری، دیواردار کردن، دیوار را پوشاندن، تیغه کردن، آب بند، بند، مانع، واقع در کنار یا روی دیوار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an upright structure with a height much greater than its thickness, used for separation, protection, or enclosure.
مشابه: barrier, bulkhead, divider, enclosure, fence, partition

(2) تعریف: the vertical element of a room or building.
مشابه: bulkhead, divider, partition

(3) تعریف: (often pl.) a structure built for purposes of defense; rampart.
مترادف: barricade, bulwark, paling, parapet, rampart
مشابه: barrier, battlement, breastwork, embankment, enceinte, enclosure, fieldwork, fortification, palisade

- The invaders scaled the castle's walls.
[ترجمه گوگل] مهاجمان از دیوارهای قلعه بالا رفتند
[ترجمه ترگمان] مهاجمان از دیواره ای قلعه بالا رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: something that resembles or has a function similar to a wall in that it separates, encloses, or is impenetrable.
مشابه: barrier, cover, covering, curtain, divider, fence, membrane, partition, screen, septum, sheet

- plant cells with thick walls
[ترجمه گوگل] سلول های گیاهی با دیواره های ضخیم
[ترجمه ترگمان] سلول های گیاهی با دیواره ای ضخیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a wall of ignorance
[ترجمه گوگل] دیوار جهل
[ترجمه ترگمان] دیواری از نادانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: walls, walling, walled
مشتقات: wall-like (adj.)
(1) تعریف: to surround, divide, or separate with or as with a wall.
مترادف: divide, separate, surround
مشابه: castle, enclose, fence, partition

(2) تعریف: to protect or strengthen with or as with a wall.
مشابه: brace, buttress, protect, shore up, strengthen, support

(3) تعریف: to seal or bury inside a wall.
مشابه: bury, cement, plaster, seal

(4) تعریف: to close (a passage or opening) with a wall or similar structure.
مترادف: block, close, stop
مشابه: cover, plug

جمله های نمونه

1. wall ornaments
تزیینات دیواری

2. wall writings that offend the eye
دیوار نوشته هایی که چشم را رنجه می دارند

3. a wall clock
ساعت دیواری

4. a wall made of brick and mortar
دیواری که از آجر و ساروج ساخته شده

5. a wall made of plywood panels
دیواری ساخته شده از تخته های چند لا

6. a wall of secrecy
پرده ای از اختفا

7. a wall on the perimeter of the football field
دیواری دور میدان فوتبال

8. a wall tapering from one meter at the bottom to ten centimeters at the top
دیواری که (عرض آن) در پایین یک متر است و د ربالا به ده سانتی متر کاهش می یابد.

9. a wall ten inches thick
دیواری به ضخامت ده اینچ

10. the wall around our garden
دیوار دور باغ ما

11. the wall decorations were old and discolored
آذین های روی دیوار کهنه و رنگ رفته بودند.

12. the wall has a noticeable lean
دیوار کجی قابل ملاحظه ای دارد.

13. the wall is full of holes and dents
دیوار پر از سوراخ و گودی است.

14. the wall is plumb
دیوار کاملا عمود است.

15. the wall is surfaced with stone
روکار دیوار سنگی است.

16. the wall was a good protection against the cold wind
دیوار در برابر باد سرد حفاظ خوبی بود.

17. the wall was covered with dark specks
دیوار از لکه های تیره پوشیده شده بود.

18. the wall was hung by a flowery wallpaper
کاغذ دیواری گلدار،دیوار را پوشانده بود.

19. the wall was pattered with moonlight
نور ماه روی دیوار سایه روشن افکنده بود.

20. the wall was propped up on two sides
در دو طرف به دیوار شمع زده بودند.

21. to wall a room with books
دیوارهای اتاق را باکتاب پر کردن

22. . . . a mud wall does not yield labdanum
(منوچهری) . . . نخیزد از میان لاد لادن

23. a bearing wall
دیوار حامل (دیوار پایه)

24. a blank wall
دیوار لخت و خالی

25. a blind wall
دیوار بی در و پنجره،دیوار بی مدخل

26. a brick wall
دیوار آجری

27. a high wall surrounds the city
دیوار بلندی شهر را درمیان می گیرد.

28. a high wall that safeguards the house against thieves
دیوار بلندی که خانه را از سارقین ایمن می دارد

29. a leaning wall
دیوار کج

30. a low wall
دیوار کوتاه

31. a naked wall
دیوار لخت

32. a plastered wall
دیوار گچ کاری شده

33. a rusticated wall
دیوار روستایی نما شده

34. a sound wall
دیوار سالم

35. a stout wall
دیوار محکم

36. a yellow wall with streaks of red and blue
یک دیوار زرد رنگ با راه راه های قرمز و آبی

37. along the wall
در امتداد دیوار

38. an exterior wall
دیوار برونی

39. an inside wall
دیوار درونی

40. on the wall there was a chart illustrating the world's overpopulated areas in black
روی دیوار نقشه ای بود که نقاط پرجمعیت جهان را با رنگ سیاه نشان می داد.

41. the outer wall of the jug was moist and cool
دیواره ی برونی کوزه تر و خنک بود.

42. off the wall
(خودمانی) 1- خل،دیوانه 2- غیر عادی،عجیب و غریب

43. an embattled fortress wall
دیواره ی دندانه دار دژ

44. he climbed the wall and jumped into the garden
او از دیوار بالا رفت و به داخل باغ پرید.

45. light striking the wall
نوری که بردیوار می تابد

46. stand by the wall
کنار دیوار بایست.

47. to encrust a wall with marble
دیوار را با مرمر پوشاندن

48. to leap a wall
از روی دیوار پریدن

49. to paste a wall with posters
به دیوار پوستر چسباندن

50. to plumb a wall
دیواری را شاغول کردن

51. to whitewash a wall
دیواری را سفید کردن

52. we planked the wall over
ما دیوار را تخته پوش کردیم.

53. go to the wall
(عامیانه) 1- تسلیم شدن،شکست خوردن،2- ورشکست شدن

54. a bulge in the wall
شکم دادگی دیوار

55. chock up against the wall
کاملا نزدیک به دیوار،چسبیده به دیوار

56. she cringed against the wall
او کنار دیوار کز کرد.

57. the bullet pierced the wall
گلوله دیوار را سوراخ کرد.

58. the clamber up the wall completely exhausted her
چهار دست و پا بالا رفتن از دیوار او را کاملا خسته کرد.

59. the deer hopped the wall
آهو از (روی) دیوار پرید.

60. the earthquake caused the wall to crumble
زلزله موجب فرو ریختن دیوار شد.

61. the earthquake caused the wall to sway to the right
زلزله موجب شد که دیوار به سمت راست خمیده شود.

62. the hangings on the wall
تزئینات روی دیوار

63. the hole in the wall let me see the outside
سوراخ دیوار اجازه داد که بیرون را ببینم.

64. the stone struck the wall
سنگ به دیوار اصابت کرد.

65. the tip of the wall was regularly indented
سر دیوار دارای دندانه های منظمی بود.

66. this side of the wall
این طرف دیوار

67. to case a brick wall with stone
دیوار آجری را با سنگ روکش کردن

68. to climb over a wall
از دیوار بالا رفتن

69. to scale a castle wall
از دیوار قلعه بالا رفتن

70. a bird's flight over a wall
پرواز پرنده از روی دیوار

مترادف ها

حصار (اسم)
fort, hag, enclosure, enceinte, fold, barrier, fencing, fence, barracoon, wall, hedge, haw, cramp, kraal, inclosure, paddock

سد (اسم)
dyke, dike, dam, block, obstacle, barrier, wall, sluice, rampart, massif, stank, stoppage

دیوار (اسم)
enclosure, bulwark, fence, wall, bulkhead, screen, curtain

جدار (اسم)
wall, septum, curtain, sidewall

دیوار کشیدن (فعل)
wall

حصار دار کردن (فعل)
wall

محصور کردن (فعل)
close, embay, wall, surround, enclose, compass, embower, ensphere, immure, inclose, mure

تخصصی

[عمران و معماری] دیوار - جدار - دیوار
[برق و الکترونیک] دیواره
[فوتبال] دیوار
[مهندسی گاز] دیوار
[ریاضیات] دیواره
[] دیواره
[پلیمر] دیواره
[آب و خاک] دیوار

انگلیسی به انگلیسی

• side support for buildings; barricade; side; partition
enclose with a wall; divide with a wall, fill up with a wall (doorway, etc.); seal with a wall; fortify; (slang) lean or stand or sit or rest against a wall at a social gathering
of a side support for buildings
a wall is one of the vertical sides of a building or room.
a wall is also a long narrow vertical structure made of stone or brick that surrounds or divides an area of land.
the wall of something that is hollow is its side.
a wall of things or people is a solid line of them forming a vertical barrier.

پیشنهاد کاربران

چهاردیواری
Wall : دیوار 🧱
دیوار، تاشو
مثال: She hung a painting on the wall.
او یک نقاشی را روی دیوار آویخت.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
wall ( n ) ( wɔl )
wall
جداره، مثل شیشه دوجداره
a structure of brick, stone, etc. , that surrounds an area or separates one area from another
دیوار
◀️ Paint the walls with Brain : مغزشو بپاچ به دیوار
دیوار ، دیوار کشیدن
اسم wall به معنای دیوار
معادل اسم wall در فارسی دیوار است. به یک سازه عمودی آجری، سنگی یا سیمانی معمولا طولانی گفته می شود که یک ناحیه ( زمین و خانه و . . . ) را به دو یا چند بخش مجزا تقسیم می کند. گاهی نیز بر دور یک زمین ساخته می شود تا از آن محافظت کند. مثال:
...
[مشاهده متن کامل]

. the berlin wall came down in 1989 ( دیوار برلین در سال 1989 خراب شد. )
the china wall ( دیوار چین )
منبع: سایت بیاموز

دیوار.
دیواره.
لاد.
دیوار. مانع. حصار💜
معنای اصلی میشه دیوار ولی معانیه مختلفی هم داره که در جا های دیگر با معانیه دیگری است
دیوار 🚭
We saw a cat on the wall
ما یک گربه روی دیوار دیدیم
صفحات اجتماعی در شبکه های اجتماعی مانند فیسبوک، اینستاگرام و . . . . . .
دیواره
دیوار

دیوار
divar
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس