• (1)تعریف: a stick, cane, or staff used for support, balance, or the like when walking. • مشابه: cane, staff
• (2)تعریف: any of a family of wingless insects with long, slender bodies that resemble sticks or twigs.
جمله های نمونه
1. The old man is leaning on a walking stick.
[ترجمه گوگل]پیرمرد به عصا تکیه داده است [ترجمه ترگمان]پیرمرد روی یک چوب متحرک خم شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She belaboured him with her walking stick.
[ترجمه گوگل]با چوب دستی اش او را اذیت کرد [ترجمه ترگمان]با عصایش او را کتک می زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He gets about with the aid of a walking stick.
[ترجمه یاسین] او با کمک یک عصا راه می رود
|
[ترجمه گوگل]او با کمک یک عصا راه می افتد [ترجمه ترگمان]او با یک عصا راه می رود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He was tapping his walking stick against his leg.
[ترجمه گوگل]چوب دستی اش را به پایش می زد [ترجمه ترگمان]به عصایش تکیه داده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He shuffled into the kitchen, leaning on his walking stick.
[ترجمه گوگل]با تکیه دادن به چوب دستی خود به آشپزخانه رفت [ترجمه ترگمان]به سمت آشپزخانه رفت و عصایش را روی عصایش قرار داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. His walking stick was carved with a horse's head.
[ترجمه گوگل]عصای راه رفتن او با سر اسب حک شده بود [ترجمه ترگمان]عصایش را با سر اسب تراشیده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She looked across at the half-hidden walking stick again.
[ترجمه گوگل]دوباره به عصای نیمه پنهان نگاه کرد [ترجمه ترگمان]او دوباره به عصا نیمه پنهان نگاه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A walking stick is good for balance in the water and on the arduous grades.
[ترجمه گوگل]عصا برای تعادل در آب و در کلاس های سخت خوب است [ترجمه ترگمان]چوب پیاده روی برای تعادل در آب و نمرات دشوار خوب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A hand separated itself from the walking stick.
[ترجمه گوگل]دستی خود را از عصا جدا کرد [ترجمه ترگمان]یک دست خودش را از چوب متحرک جدا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A walking stick is good for balance on rough trails.
[ترجمه گوگل]عصا برای تعادل در مسیرهای ناهموار خوب است [ترجمه ترگمان]چوب پیاده روی برای تعادل در مسیرهای ناهموار خوب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He grabbed the walking stick and hobbled to the side of the pond.
[ترجمه گوگل]عصا را گرفت و به کنار حوض رفت [ترجمه ترگمان]عصایش را برداشت و لنگ لنگان به کنار آبگیر رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. With the aid of a silver-mounted walking stick, she was limping; yet her body was still very straight.
[ترجمه گوگل]با کمک یک عصای نقره ای، او می لنگید با این حال بدنش هنوز خیلی صاف بود [ترجمه ترگمان]با کمک یک شاخه درخت نقره ای که داشت لنگ لنگان راه می رفت، او می لنگید، با وجود این بدنش هنوز صاف بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. All they will see is the walking stick.
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که خواهند دید چوب دستی است [ترجمه ترگمان]تنها چیزی که خواهند دید عصا راه رفتن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. One hand clutches a walking stick; the other tenderly holds the thinner fingers of his wife.
[ترجمه گوگل]یک دست عصای راه رفتن را چنگال می کند دیگری با مهربانی انگشتان نازک‌تر همسرش را نگه می‌دارد [ترجمه ترگمان]یک دستش عصا را به دست می گیرد و دیگری با ملایمت انگشتان لاغر همسرش را نگه می دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He shouted and rapped with his walking stick on the door.
[ترجمه گوگل]فریاد زد و با چوب دستی اش روی در رپ زد [ترجمه ترگمان]و در حالی که عصایش را به در می زد، فریاد زد: [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
عصا (اسم)
stick, bat, rod, ferule, cane, wand, walking stick, baton, truncheon
چوب دستی (اسم)
stick, staddle, rattan, cane, walking stick, billy
حشره راست بال امریکایی (اسم)
walking stick
انگلیسی به انگلیسی
• long stick used to help balance oneself while hiking, walking staff; skinny person a walking stick is a long wooden stick which a person can lean on while walking.
