روی لبۀ تیغ راه رفتن
راه رفتن بر روی یخ نازک
کج دار و مریض برخورد کردن
خیلی احتیاط کردن تا مبادا با گفتن حرفی یا با انجام کاری باعث ناراحتی یا رنجش کسی نشوی
To be very careful
It was very easy to set him off, so I spent all my childhood walking on eggshells
راه رفتن روی پوسته تخم مرغ، کنایه از احتیاط بسیار زیاد،