wakeful

/ˈweɪkfəl//ˈweɪkfəl/

معنی: گوش بزنگ، بیدار، هشیار، شب زنده دار
معانی دیگر: نخفته، گوش به زنگ

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: wakefully (adv.), wakefulness (n.)
(1) تعریف: not ready or able to sleep.
متضاد: sleepy

- The parents were tired, but the baby was still wakeful.
[ترجمه گوگل] پدر و مادر خسته بودند، اما کودک همچنان بیدار بود
[ترجمه ترگمان] پدر و مادرش خسته بودند، اما بچه هنوز بیدار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: marked by a lack of sleep; sleepless.

- He was irritable after a wakeful night.
[ترجمه گوگل] او پس از یک شب بیدار عصبی بود
[ترجمه ترگمان] پس از یک شب بی خوابی، عصبانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: alert; vigilant.
متضاد: inattentive
مشابه: restless

- The guards must remain wakeful.
[ترجمه گوگل] نگهبانان باید بیدار بمانند
[ترجمه ترگمان] نگهبانان باید بیدار بمانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She lay wakeful in her room for most of the night.
[ترجمه گوگل]بیشتر شب را در اتاقش بیدار دراز کشید
[ترجمه ترگمان]بیش از شب در اتاق خود خوابیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She had spent many wakeful nights worrying about him.
[ترجمه گوگل]شبهای بیداری زیادی را با نگرانی در مورد او گذرانده بود
[ترجمه ترگمان]چندین شب را در نگرانی و نگرانی به سر برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Roland felt wakeful and misplaced, as though he was in an art gallery or a surgeon's waiting-room.
[ترجمه گوگل]رولاند احساس می کرد بیدار و بی جا شده بود، انگار در یک گالری هنری یا اتاق انتظار یک جراح است
[ترجمه ترگمان]رولان خود را از دست داده بود، چنان که گویی در یک گالری هنری یا یک جراح در اتاق انتظار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was wakeful yesterday.
[ترجمه گوگل]دیروز بیدار بود
[ترجمه ترگمان]دیروز از خواب پریده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Lying wakeful in her bedchamber that night, Grainne knew that she would never truly forget Fergus.
[ترجمه گوگل]گرین که آن شب بیدار در اتاق خوابش دراز کشیده بود، می‌دانست که هرگز فرگوس را فراموش نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]در آن شب، خوابش نمی برد و خوابش نمی برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The unhappiness Roman's suggestion had brought, combined with wakeful nights, had made her sleep too heavily.
[ترجمه گوگل]ناراحتی که پیشنهاد رومن به همراه داشت، همراه با شب‌های بیدار، باعث شده بود که او به شدت بخوابد
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد بی نوا، که با آن شبه ای بی خوابی درهم آمیخته بود، او را بیش از حد به خواب کشانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He lay wakeful all night.
[ترجمه گوگل]او تمام شب را بیدار دراز کشید
[ترجمه ترگمان]تمام شب را بیدار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His breathing was the forced, wakeful kind.
[ترجمه گوگل]تنفس او از نوع اجباری و بیدار بود
[ترجمه ترگمان]تنفس او به زور و بیداری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Big enough to make a man lie wakeful in his bed at night.
[ترجمه گوگل]به اندازه‌ای بزرگ است که یک مرد را مجبور کند شب‌ها در رختخواب خود بیدار بخوابد
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی بزرگ بود که شب ها کسی از خواب بیدار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My heart is bleeding again and I am wakeful all night.
[ترجمه گوگل]قلبم دوباره خونریزی می کند و تمام شب بیدار هستم
[ترجمه ترگمان]قلب من دارد از خون می آید و تمام شب بیدار هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Anxiety [ The pain ] kept me wakeful.
[ترجمه گوگل]اضطراب [ درد ] مرا بیدار نگه داشت
[ترجمه ترگمان]اضطراب من را از خواب بیدار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I had a wakeful night because he warned me that I should be watchful.
[ترجمه گوگل]شب بیداری داشتم چون به من هشدار داد که مراقب باشم
[ترجمه ترگمان]دیشب خواب بودم، چون به من هشدار داده بود که مراقب باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He himself was feeling quite wakeful and even lively, though he didn't know why.
[ترجمه گوگل]او خودش کاملاً بیدار و حتی سرزنده بود، هرچند نمی دانست چرا
[ترجمه ترگمان]او خود را کاملا بیدار و حتی با نشاط احساس می کرد، هر چند نمی دانست چرا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Despondency had come upon her there in the wakeful night, and had never lifted.
[ترجمه گوگل]ناامیدی در شب بیداری به او رسیده بود و هرگز برطرف نشده بود
[ترجمه ترگمان]despondency در آن شب بیدار شده بود و هرگز بلند نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گوش بزنگ (صفت)
alert, vigilant, presentient, wakeful

بیدار (صفت)
vigilant, wakeful, awake

هشیار (صفت)
sharp, wakeful, wary, wide-awake

شب زنده دار (صفت)
wakeful

انگلیسی به انگلیسی

• awake; animated; not sleeping
someone who is wakeful is constantly waking up and not sleeping very much.
wakeful also means awake and alert; a formal use.

پیشنهاد کاربران

بپرس