1. She lay wakeful in her room for most of the night.
[ترجمه گوگل]بیشتر شب را در اتاقش بیدار دراز کشید
[ترجمه ترگمان]بیش از شب در اتاق خود خوابیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She had spent many wakeful nights worrying about him.
[ترجمه گوگل]شبهای بیداری زیادی را با نگرانی در مورد او گذرانده بود
[ترجمه ترگمان]چندین شب را در نگرانی و نگرانی به سر برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Roland felt wakeful and misplaced, as though he was in an art gallery or a surgeon's waiting-room.
[ترجمه گوگل]رولاند احساس می کرد بیدار و بی جا شده بود، انگار در یک گالری هنری یا اتاق انتظار یک جراح است
[ترجمه ترگمان]رولان خود را از دست داده بود، چنان که گویی در یک گالری هنری یا یک جراح در اتاق انتظار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He was wakeful yesterday.
5. Lying wakeful in her bedchamber that night, Grainne knew that she would never truly forget Fergus.
[ترجمه گوگل]گرین که آن شب بیدار در اتاق خوابش دراز کشیده بود، میدانست که هرگز فرگوس را فراموش نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]در آن شب، خوابش نمی برد و خوابش نمی برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The unhappiness Roman's suggestion had brought, combined with wakeful nights, had made her sleep too heavily.
[ترجمه گوگل]ناراحتی که پیشنهاد رومن به همراه داشت، همراه با شبهای بیدار، باعث شده بود که او به شدت بخوابد
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد بی نوا، که با آن شبه ای بی خوابی درهم آمیخته بود، او را بیش از حد به خواب کشانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He lay wakeful all night.
8. His breathing was the forced, wakeful kind.
[ترجمه گوگل]تنفس او از نوع اجباری و بیدار بود
[ترجمه ترگمان]تنفس او به زور و بیداری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Big enough to make a man lie wakeful in his bed at night.
[ترجمه گوگل]به اندازهای بزرگ است که یک مرد را مجبور کند شبها در رختخواب خود بیدار بخوابد
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی بزرگ بود که شب ها کسی از خواب بیدار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. My heart is bleeding again and I am wakeful all night.
[ترجمه گوگل]قلبم دوباره خونریزی می کند و تمام شب بیدار هستم
[ترجمه ترگمان]قلب من دارد از خون می آید و تمام شب بیدار هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Anxiety [ The pain ] kept me wakeful.
[ترجمه گوگل]اضطراب [ درد ] مرا بیدار نگه داشت
[ترجمه ترگمان]اضطراب من را از خواب بیدار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I had a wakeful night because he warned me that I should be watchful.
[ترجمه گوگل]شب بیداری داشتم چون به من هشدار داد که مراقب باشم
[ترجمه ترگمان]دیشب خواب بودم، چون به من هشدار داده بود که مراقب باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He himself was feeling quite wakeful and even lively, though he didn't know why.
[ترجمه گوگل]او خودش کاملاً بیدار و حتی سرزنده بود، هرچند نمی دانست چرا
[ترجمه ترگمان]او خود را کاملا بیدار و حتی با نشاط احساس می کرد، هر چند نمی دانست چرا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Despondency had come upon her there in the wakeful night, and had never lifted.
[ترجمه گوگل]ناامیدی در شب بیداری به او رسیده بود و هرگز برطرف نشده بود
[ترجمه ترگمان]despondency در آن شب بیدار شده بود و هرگز بلند نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید