• : تعریف: to stop sleeping or make someone stop sleeping.
- I woke up early this morning.
[ترجمه bardiya] من امروز بلند شدم
|
[ترجمه السا] امروز از خواب بیدار شدم
|
[ترجمه mahdi.13.ama] من نزدیک صبح بیدار شدم
|
[ترجمه میا] من بیدار شدم
|
[ترجمه ملی] من صبح بیدار شدم
|
[ترجمه علی اکبر] من امروز زود از خواب بیدار شدم
|
[ترجمه Ity] امروز صبح زود از خواب بیدار شدم
|
[ترجمه گوگل] امروز صبح زود بیدار شدم [ترجمه ترگمان] امروز صبح زود بیدار شدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The noise in the street woke me up.
[ترجمه محمد] بیدار شدن
|
[ترجمه کوالا] سر و صدای خیابان من را بیدار کرد
|
[ترجمه سعید] صدای خیابان از خواب بیدارم کرد.
|
[ترجمه Ity] سر و صدای خیابان من را از خواب بیدار کرد
|
[ترجمه انیا] من باسروسدا ازخواب بیدار شدم
|
[ترجمه گوگل] صدای سر و صدای خیابان مرا بیدار کرد [ترجمه ترگمان] سر و صدا در خیابان مرا از خواب بیدار کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. When I wake up every morning, the greatest joy is gazing upon you and sunshine, that is the future I desire.
[ترجمه م] Loving you is the most beautiful reason to wake up every day
|
[ترجمه گوگل]وقتی هر روز صبح از خواب بیدار می شوم، بزرگترین لذت خیره شدن به تو و آفتاب است، این آینده ای است که آرزو می کنم [ترجمه ترگمان]وقتی هر روز صبح از خواب بیدار می شوم، بزرگ ترین شادی به تو و نور خورشید خیره می شود، این همان آینده ای است که من می خواهم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Come on, wake up - breakfast is ready.
[ترجمه مترجم] زودباش، بیدار شو_صبحانه آماده است
|
[ترجمه مریم] از خواب بیدار شو
|
[ترجمه گوگل]بیا، بیدار شو - صبحانه آماده است [ترجمه ترگمان] زود باش، بیدار شو صبحونه آمادست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Not every morning wake up your alarm clock, but dream!
[ترجمه گوگل]نه هر روز صبح ساعت زنگ دار خود را از خواب بیدار کنید، بلکه رویاپردازی کنید! [ترجمه ترگمان]نه، هر بامداد ساعت alarm را بیدار کنید، اما خواب! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Wake up every morning with the thought that something wonderful is about to happen.
[ترجمه گوگل]هر روز صبح با این فکر از خواب بیدار شوید که یک اتفاق شگفت انگیز در شرف وقوع است [ترجمه ترگمان]هر روز صبح از خواب بیدار شوید با این فکر که اتفاق فوق العاده ای در شرف وقوع است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Once we dreamt that we were strangers. We wake up to find that we were dear to each other.
[ترجمه گوگل]یک بار خواب دیدیم که غریبه ایم از خواب بیدار می شویم و متوجه می شویم که برای هم عزیز هستیم [ترجمه ترگمان]یه بار خواب دیدم که غریبه ایم از خواب بلند شدیم تا بفهمیم که ما برای یکدیگر عزیز بودیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Dram,as if you never wake up.
[ترجمه گوگل]درام، گویی هرگز بیدار نمی شوی [ترجمه ترگمان]درام، انگار هیچ وقت بیدار نمیشی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. What time do you usually wake up in the morning?
[ترجمه گوگل]صبح ها معمولا چه ساعتی از خواب بیدار می شوید؟ [ترجمه ترگمان]معمولا صبح ها چه ساعتی بیدار میشی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Some people dream of success while others wake up and work hard at it.
[ترجمه گوگل]برخی از افراد رویای موفقیت را در سر می پرورانند در حالی که برخی دیگر از خواب بیدار می شوند و برای آن سخت تلاش می کنند [ترجمه ترگمان]برخی افراد آرزوی موفقیت می کنند در حالی که برخی دیگر بیدار می شوند و سخت کار می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]طوری رویاپردازی کنید که انگار هرگز بیدار نمی شوید [ترجمه ترگمان] خواب، انگار هیچ وقت بیدار نمیشی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Life is too short for us to wake up in the morning with regrets.
[ترجمه گوگل]زندگی برای ما کوتاه تر از آن است که صبح با حسرت از خواب بیدار شویم [ترجمه ترگمان]زندگی برای ما بسیار کوتاه است که صبح با حسرت از خواب بیدار شویم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. When I wake up in the morning,You are all I see;When I think about you,And how happy you make me. Youre everything I wanted;Youre everything I need;I look at you and know;That you are all to me. Barry Fitzpatrick.
[ترجمه گوگل]وقتی صبح از خواب بیدار می شوم، تو تمام چیزی هستی که می بینم، وقتی به تو فکر می کنم، و چقدر خوشحالم می کنی تو تمام آن چیزی هستی که من می خواستم، تو تمام چیزی هستی که من به آن نیاز دارم، به تو نگاه می کنم و می دانم که برای من همه هستی بری فیتزپاتریک [ترجمه ترگمان]وقتی صبح از خواب بیدار می شوم، تو تنها چیزی هستی که من می بینم؛ وقتی به تو فکر می کنم، تو چقدر مرا خوشحال می کنی تو هر چیزی که من می خواستم، تو هر چیزی هستی که نیاز دارم؛ به تو نگاه می کنم و می دانم که همه شما به من تعلق دارید بری فیتز پتریک \"؟\" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. People should wake up to the fact that people with disabilities have got a vote as well.
[ترجمه گوگل]مردم باید با این واقعیت بیدار شوند که افراد دارای معلولیت نیز رای آورده اند [ترجمه ترگمان]مردم باید به این حقیقت پی ببرند که افراد دارای معلولیت حق رای دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Bears wake up in the spring after a winter of hibernation.
[ترجمه گوگل]خرس ها در بهار پس از یک زمستان زمستانی از خواب بیدار می شوند [ترجمه ترگمان]خرس ها در بهار بعد از زمستان خواب زمستانی از خواب بیدار می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Be quiet! You'll wake up the whole neighbourhood !
[ترجمه گوگل]ساکت باش! کل محله را بیدار خواهی کرد! [ترجمه ترگمان]ساکت باش! تمام محله را بیدار خواهید کرد! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• awaken, rouse from sleep; make alert
پیشنهاد کاربران
بیدار شدن از خواب، بیدار شدن و آگاه شدن نسبت به حقایق.
بیدارشدن از خواب
به بیداری رسیدن به روشن بینی رسیدن از خواب بیدار شدن ( خواب غفلت ) به خود آمدن به چیزی پی بردن
Wake up =بلند شدن Wake up= stop sleeping🚫😴
Wake up و get up به معنی بیدار شدن است اما wake up یعنی چشمام را کامل باز کردم اما get up یعنی از جام بلند شدم
و کسی که wake up میشه جبران کردن غلطه Make up میشه جبران کردن
Wake up = get up بلند شو یک separable phrasal verb است که در جمله واره های قیدی کاربرد دارد معانی ( شیطان تاسمانی غلطه شیطان میشه ogel و چشم باز کردن می شه turn on the eye
Text of a man tired of waking up
wake up ( مهندسی مخابرات ) واژه مصوب: خدمات بیدارباش تعریف: خدماتی که به مشترک امکان می دهد تلفن خود را چنان تنظیم کند که به طور خودکار در زمان تعیین شده دریافت کنندۀ تماسی باشد که صرفاً برای بیدار کردن او برقرار می شود|||متـ . بیدارباش
به معنی جبران کردن هم هست
بیدار شدن ( از خواب )
به خودت بیا و از خواب غفلت بیدار شو.
از جا برخواستن یا بلند شدن I need to wake up a bit لازمه کمی از جایم بلند بشوم
بیدار کردن. بیدار شدن To stop sleeping Or to make someone stop sleeping
Wake up I cleaned the blue door and the shop
بیدار بودن
Wake up بیدارشو
برخاستن ( = از خواب بیدار شدن )
wake up to sth : به چیزی پی بردن they woke up to the results of the worst storm in 30 years.
به خودت بیا. غفلت نکن. بیدارشو.
چشم بازکردن
بیدار شدن
wake up میشه بیدار کردن یا بیدار شدن get up ب معنی برخواستن از رختخواب هست نه بیدار شدن !