1. They're playing a waiting game, delaying their own offer until they know what the others are offering.
[ترجمه گوگل]آنها در حال انجام یک بازی انتظار هستند و پیشنهاد خود را تا زمانی که بدانند دیگران چه چیزی ارائه می دهند به تأخیر می اندازند
[ترجمه ترگمان]آن ها بازی منتظر را بازی می کنند و پیشنهاد خودشان را به تاخیر می اندازند تا اینکه بدانند دیگران چه چیزی را پیشنهاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Although most people were relieved that the waiting game was over, the first days and nights were nerve-racking.
[ترجمه گوگل]اگرچه بیشتر مردم از اینکه بازی انتظار به پایان رسیده بود، خیالشان راحت بود، اما روزها و شب های اول اعصاب خردکن بود
[ترجمه ترگمان]اگر چه بیشتر مردم از اینکه بازی انتظار پایان گرفته بود، خیالم راحت شده بود، روزه ای اول و شبه ای سخت اعصاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Unfortunately, with work inhibition, the waiting game only ensures future problems.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، با بازداری کار، بازی انتظار تنها مشکلات آینده را تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، با مهار کاری، بازی انتظار تنها مشکلات آتی را تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. It was a waiting game now, she thought anxiously.
[ترجمه گوگل]او با نگرانی فکر کرد اکنون یک بازی انتظار بود
[ترجمه ترگمان]با نگرانی به خودش گفت: حالا یک بازی منتظر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The Danley strike, like many others, was a waiting game and a numbers game.
[ترجمه گوگل]اعتصاب دانلی، مانند بسیاری دیگر، یک بازی انتظار و یک بازی اعداد بود
[ترجمه ترگمان]حمله Danley، مانند بسیاری دیگر، یک بازی منتظر و بازی اعداد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Waiting game on hospital lists Hospital waiting lists have fallen by more than 100,000 since the general election.
[ترجمه گوگل]بازی انتظار در لیست بیمارستان ها لیست انتظار بیمارستان ها از زمان انتخابات عمومی بیش از 100000 نفر کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]از زمان انتخابات عمومی، انتظار بازی در لیست انتظار بیمارستان فهرست انتظار بیش از ۱۰۰،۰۰۰ نفر کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. But von Steinholz wanted to play a waiting game and see where the trail led him.
[ترجمه گوگل]اما فون اشتاینهولز می خواست یک بازی انتظار انجام دهد و ببیند که مسیر او را به کجا می رساند
[ترجمه ترگمان]اما فون Steinholz می خواست بازی منتظر را بازی کند و ببیند که رد به کجا ختم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She had played a waiting game with great skill in the 1540s.
[ترجمه گوگل]او در دهه 1540 یک بازی انتظار را با مهارت زیادی انجام داده بود
[ترجمه ترگمان]او بازی waiting را با مهارت فوق العاده ای در the بازی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Danny: So far so good. It's a waiting game I guess.
[ترجمه گوگل]دنی: تا اینجا خیلی خوبه حدس میزنم این یک بازی انتظار است
[ترجمه ترگمان] خیلی خوب بود حدس می زنم این یک بازی منتظره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Playing the waiting game doesn't have to be filled with tears, threats and meltdowns.
[ترجمه گوگل]انجام بازی انتظار نیازی نیست که پر از اشک، تهدید و بحران باشد
[ترجمه ترگمان]بازی در مورد انتظار نباید پر از اشک، تهدید و تهدید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. We haven't got time for the waiting game, that is where we are now.
[ترجمه گوگل]ما برای بازی انتظار وقت نداریم، الان اینجا هستیم
[ترجمه ترگمان]ما برای بازی منتظر وقت نداریم، جایی که الان هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Chilcott is forced to play a waiting game.
[ترجمه گوگل]چیلکات مجبور می شود یک بازی انتظار را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]Chilcott مجبور است یک بازی منتظر انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. One advantage is that she can play a waiting game.
[ترجمه گوگل]یک مزیت این است که او می تواند یک بازی انتظار انجام دهد
[ترجمه ترگمان]یک مزیت این است که او می تواند بازی منتظر را بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It was all a waiting game.