waistline

/ˈweɪˌstlaɪn//ˈweɪstlaɪn/

معنی: میان، کمر
معانی دیگر: کمر گاه (میان دنده ها و کفل)، (جامه ی زنانه ) کمر، میان گاه، بخش باریک میان جامه، (زنانه) محل تلاقی دامن و بالا تنه ی پیراهن، کمربند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the narrowest part of the waist, or the circumference of this part.

(2) تعریف: the line at which the bodice of a dress meets the skirt.

جمله های نمونه

1. Weeks of exercise succeeded in trimming down her waistline.
[ترجمه گوگل]هفته‌ها ورزش باعث کاهش دور کمر او شد
[ترجمه ترگمان]وی هفته ها تمرین کرده بود تا کمرش را مرتب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Catch in the waistline very lightly so that it doesn't show.
[ترجمه گوگل]دور کمر را خیلی سبک بگیرید تا مشخص نشود
[ترجمه ترگمان]دور کمر خود را بسیار آرام بگیرید تا نشان ندهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Please catch in the waistline slightly.
[ترجمه گوگل]لطفا کمی از خط کمر بگیرید
[ترجمه ترگمان]لطفا کمی دور کمر خود را بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The waistline is usually the first area where fat accumulates.
[ترجمه گوگل]معمولاً خط کمر اولین ناحیه ای است که چربی در آن جمع می شود
[ترجمه ترگمان]دور کمر معمولا اولین منطقه ای است که چربی انباشته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some bodybuilders have wrists thicker than her waistline.
[ترجمه علی نصیری] مچ بعضی بدنسازا از کمر اون ( دختره ) بزرگ تره
|
[ترجمه گوگل]برخی از بدنسازان مچ‌هایی ضخیم‌تر از دور کمر او دارند
[ترجمه ترگمان]بعضی از bodybuilders مچ مچ خود را ضخیم تر از دور کمر خود کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What would have thinned down-his wallet, his waistline, his ego?
[ترجمه گوگل]چه چیزی می توانست نازک کند - کیف پول، دور کمرش، نفسش؟
[ترجمه ترگمان]چه چیزی کم می شد - کیف پولش، کمرش، نفسش؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Those who ridiculed his expanding waistline now view it with tender understanding.
[ترجمه گوگل]کسانی که دور کمر او را مسخره می‌کردند، اکنون با درک لطیفی به آن نگاه می‌کنند
[ترجمه ترگمان]کسانی که دور کمر او را به تمسخر می گیرند اکنون با درک لطیفی این دیدگاه را درک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It doesn't have to threaten your waistline however.
[ترجمه گوگل]با این حال لازم نیست که دور کمر شما را تهدید کند
[ترجمه ترگمان]با این حال لزومی ندارد دور کمر شما را تهدید کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The waistline on bikini bottoms has been pulled up while the usual high leg cut has fallen to something less severe.
[ترجمه گوگل]خط کمر در قسمت پایین بیکینی به سمت بالا کشیده شده است در حالی که بریدگی معمول پاهای بلند به چیزی کمتر شده است
[ترجمه ترگمان]فاصله کمر در کف بیکینی نشان داده شده است، در حالی که کاهش شدید پای بالا به چیزی کم تر از حد کاهش پیدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Hell, who can spot a waistline beneath a loose Aline sack?
[ترجمه گوگل]جهنم، چه کسی می تواند یک دور کمر را زیر یک کیسه گشاد آلین ببیند؟
[ترجمه ترگمان]لعنتی، کی می تونه یه خط سیر زیر یه گونی \"آل Aline\" پیدا کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This is a dress with a high waistline.
[ترجمه گوگل]این یک لباس با دور کمر بلند است
[ترجمه ترگمان]این یک لباس با دور کمر بالا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Weeks off exercise succeeded in trimming down her waistline.
[ترجمه گوگل]هفته‌ها استراحت باعث شد تا دور کمر او کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]وی کس هم موفق شد تا کمرش را مرتب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. C - RPWV correlated with age, SBP, DBP, waistline, BG, TG, VLDL, ET, NO, HOMA - IR.
[ترجمه گوگل]C - RPWV با سن، SBP، DBP، خط کمر، BG، TG، VLDL، ET، NO، HOMA - IR همبستگی دارد
[ترجمه ترگمان]C - RPWV با سن، بانک دولتی، DBP، دور کمر، بیل گیتس، TG، VLDL، ET، NO، HOMA - IR مرتبط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Frontal tape, side sticker and elastic waistline are added on the machine.
[ترجمه گوگل]نوار جلویی، برچسب کناری و خط کمر کشسان روی دستگاه اضافه شده است
[ترجمه ترگمان]نوار قدامی، sticker جانبی و دور کمر در دستگاه اضافه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She exercises to reduce the waistline.
[ترجمه گوگل]او برای کاهش دور کمر ورزش می کند
[ترجمه ترگمان]او تمرینات خود را انجام می دهد تا دور کمر را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

میان (اسم)
middle, center, waistline, waist, centre

کمر (اسم)
drag, middle, girdle, waistline, loin, reins

تخصصی

[] حلقة کمری
[نساجی] خط کمر
[] طناب دور کمر

انگلیسی به انگلیسی

• body circumference at the waist, part of a garment between the ribs and hips
your waistline is your waist measurement.
measurement around the waist

پیشنهاد کاربران

بپرس