معنی: میان، کمرمعانی دیگر: کمر گاه (میان دنده ها و کفل)، (جامه ی زنانه ) کمر، میان گاه، بخش باریک میان جامه، (زنانه) محل تلاقی دامن و بالا تنه ی پیراهن، کمربند
• (1)تعریف: the narrowest part of the waist, or the circumference of this part.
• (2)تعریف: the line at which the bodice of a dress meets the skirt.
جمله های نمونه
1. Weeks of exercise succeeded in trimming down her waistline.
[ترجمه گوگل]هفتهها ورزش باعث کاهش دور کمر او شد [ترجمه ترگمان]وی هفته ها تمرین کرده بود تا کمرش را مرتب کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Catch in the waistline very lightly so that it doesn't show.
[ترجمه گوگل]دور کمر را خیلی سبک بگیرید تا مشخص نشود [ترجمه ترگمان]دور کمر خود را بسیار آرام بگیرید تا نشان ندهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Please catch in the waistline slightly.
[ترجمه گوگل]لطفا کمی از خط کمر بگیرید [ترجمه ترگمان]لطفا کمی دور کمر خود را بگیرید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The waistline is usually the first area where fat accumulates.
[ترجمه گوگل]معمولاً خط کمر اولین ناحیه ای است که چربی در آن جمع می شود [ترجمه ترگمان]دور کمر معمولا اولین منطقه ای است که چربی انباشته می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Some bodybuilders have wrists thicker than her waistline.
[ترجمه علی نصیری] مچ بعضی بدنسازا از کمر اون ( دختره ) بزرگ تره
|
[ترجمه گوگل]برخی از بدنسازان مچهایی ضخیمتر از دور کمر او دارند [ترجمه ترگمان]بعضی از bodybuilders مچ مچ خود را ضخیم تر از دور کمر خود کرده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. What would have thinned down-his wallet, his waistline, his ego?
[ترجمه گوگل]چه چیزی می توانست نازک کند - کیف پول، دور کمرش، نفسش؟ [ترجمه ترگمان]چه چیزی کم می شد - کیف پولش، کمرش، نفسش؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Those who ridiculed his expanding waistline now view it with tender understanding.
[ترجمه گوگل]کسانی که دور کمر او را مسخره میکردند، اکنون با درک لطیفی به آن نگاه میکنند [ترجمه ترگمان]کسانی که دور کمر او را به تمسخر می گیرند اکنون با درک لطیفی این دیدگاه را درک می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It doesn't have to threaten your waistline however.
[ترجمه گوگل]با این حال لازم نیست که دور کمر شما را تهدید کند [ترجمه ترگمان]با این حال لزومی ندارد دور کمر شما را تهدید کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The waistline on bikini bottoms has been pulled up while the usual high leg cut has fallen to something less severe.
[ترجمه گوگل]خط کمر در قسمت پایین بیکینی به سمت بالا کشیده شده است در حالی که بریدگی معمول پاهای بلند به چیزی کمتر شده است [ترجمه ترگمان]فاصله کمر در کف بیکینی نشان داده شده است، در حالی که کاهش شدید پای بالا به چیزی کم تر از حد کاهش پیدا کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Hell, who can spot a waistline beneath a loose Aline sack?
[ترجمه گوگل]جهنم، چه کسی می تواند یک دور کمر را زیر یک کیسه گشاد آلین ببیند؟ [ترجمه ترگمان]لعنتی، کی می تونه یه خط سیر زیر یه گونی \"آل Aline\" پیدا کنه؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. This is a dress with a high waistline.
[ترجمه گوگل]این یک لباس با دور کمر بلند است [ترجمه ترگمان]این یک لباس با دور کمر بالا است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Weeks off exercise succeeded in trimming down her waistline.
[ترجمه گوگل]هفتهها استراحت باعث شد تا دور کمر او کاهش یابد [ترجمه ترگمان]وی کس هم موفق شد تا کمرش را مرتب کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. C - RPWV correlated with age, SBP, DBP, waistline, BG, TG, VLDL, ET, NO, HOMA - IR.
[ترجمه گوگل]C - RPWV با سن، SBP، DBP، خط کمر، BG، TG، VLDL، ET، NO، HOMA - IR همبستگی دارد [ترجمه ترگمان]C - RPWV با سن، بانک دولتی، DBP، دور کمر، بیل گیتس، TG، VLDL، ET، NO، HOMA - IR مرتبط هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Frontal tape, side sticker and elastic waistline are added on the machine.
[ترجمه گوگل]نوار جلویی، برچسب کناری و خط کمر کشسان روی دستگاه اضافه شده است [ترجمه ترگمان]نوار قدامی، sticker جانبی و دور کمر در دستگاه اضافه می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. She exercises to reduce the waistline.
[ترجمه گوگل]او برای کاهش دور کمر ورزش می کند [ترجمه ترگمان]او تمرینات خود را انجام می دهد تا دور کمر را کاهش دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
میان (اسم)
middle, center, waistline, waist, centre
کمر (اسم)
drag, middle, girdle, waistline, loin, reins
تخصصی
[] حلقة کمری [نساجی] خط کمر [] طناب دور کمر
انگلیسی به انگلیسی
• body circumference at the waist, part of a garment between the ribs and hips your waistline is your waist measurement. measurement around the waist